غلط دادن

لغت نامه دهخدا

غلط دادن. [ غ َ دَ ] ( مص مرکب ) غلطانیدن. غلتانیدن. گردانیدن بر روی خود. گردانیدن به پهلو.
- غلط دادن آواز ؛ تحریر صوت. ترجیع. در گلو گردانیدن آواز.

غلط دادن. [ غ َ ل َ دَ ] ( مص مرکب ) در مغلطه انداختن. ( آنندراج ). به غلط افکندن. به اشتباه انداختن. فریفتن. گمراه کردن :
چو گل گر خرده ای داری خدا را صرف عشرت کن
که قارون را غلطها داد سودای زراندوزی.
حافظ.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) غلتانیدن . یا غلت آواز . بگردانیدن آواز ترجیع صوت تحریر .

مترادف ها

misdeal (فعل)
غلط دادن

پیشنهاد کاربران

غلط دادن
چو گل گر خرده ای داری خدا را صرف عشرت کن
که قارون را غلطها داد سودای زراندوزی
“غلط”معمولا با کردن و بودن و احیانا افتادن به کار رفته است و “غلط دادن” - با آنکه در دیوان حافظ هم آمده - باز هم غریب است. لغت نامه دهخدا با اشاره به همین بیت غلط دادن را معنی کرده:”به غلط افکندن به اشتباه انداختن فریفتن و گمراه کردن” که درست است اما باید پرسید که حافظ این تعبیر را از کجا آورده است؟ آیا این تعبیر در متون فارسی سابقه ای هم دارد یا فقط اصطلاحی بوده از از آن مردم شیراز؟ و اگر این تعبیر در متون فارسی نیامده آیا می تواند برساخته خود خواجه باشد؟
...
[مشاهده متن کامل]

در پاسخ باید گفت غلط دادن پیش از حافظ در غزلیات مولوی هم آمده است. از جمله:
امروز مکن جانا آن شیوه که دی کردی
ما را غلطی دادی از خانه برون جستی
لعلی تو به سان سنگ خارا
تا چند غلط دهی تو ما را
به نظر می رسد با توجه به این بیتها معنی دقیق این اصطلاح غریب همان فریب دادن و گول زدن است.

بپرس