غله دادن

لغت نامه دهخدا

غله دادن. [ غ َل ْ ل َ / ل ِ دَ ] ( مص مرکب ) دادن گندم و جو و ارزن و امثال آن. دادن غله.غله کردن. || کرای سرای و کلبه و کاروانسرا و جز آن را دادن. رجوع به غَلَّه شود :
فراز گنبد سیمینش بنشستم به کام دل
ز زر و سیم گنبدرا به کام او دهم غله.
عسجدی.
- غله بازدادن ؛ سود دادن. بهره مندکردن :
صحبت چو غله نمیدهد باز
جان در غله دان خلوت انداز.
نظامی.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - دادن گندم و جو و ارزن و مانند آن ۲ - کرایه خانه و کلبه و کاروانسرا و جز آن را دادن ۳ - غله باز دادن .

پیشنهاد کاربران

بپرس