موقعبت جغرافیایی خراسان

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] لفظ خراسان در لغت به معنای مشرق، یعنی جای برآمدن آفتاب است. و در این مقاله به بررسی موقعیت جغرافیایی خراسان بحث می شود.
در لغت نامه دهخدا آمده است که کلمه «خراسان» واژه ای پهلوی است که در متون قدیمی به معنی مشرق (خاور) در مقابل مغرب (باختر) به کار رفته است و در منابع دیگر نیز خراسان در زبان قدیم فارسی به معنی خاور زمین مورد استفاده قرار گرفته است.حافظ ابرو جغرافیدان مشهور، تعبیر دیگری به کار برده و خوراسان را «آفتاب مانند»؛ معنی نموده و نقل کرده است که: بعضی گفته اند خورآسان، یعنی به آسانی بخور. و بعضی نیز خراسان را سرزمین نورانی یا طالع نوشته اند و آن را کلمه ای مرکب از لفظ «خور» به معنی خورشید و «آسان» به معنی شرق دانسته اند.در معنی واژه خراسان، فخرالدین اسعد گرگانی در مثنوی ویس و رامین خود چنین می نویسد:به لفظ پهــلوی هرکــو شناسد خوراسان آن بود کز وی خور آیدخوراسان را بود معنی خور آیان کجا از وی خور آید سـوی ایران از بررسی نظرات ارائه شده چنین استنباط می شود که صورت درست واژه «خراسان»، خورآسان بوده است که بر اثر تطور زمان و شاید از باب تطابق نگارش به خراسان تبدیل شده است.
خراسان عهد باستان
مون گیت معتقد است که خراسان، همان کشور پارت است که پس از پیروزی اردشیر بابکان بر پادشاه اشکانی نام خراسان جانشین پارت گردید. در کتیبه بیستون، نام خراسان پرثو آمده و این کشور را یونانیان پارثیا می گفته اند. مرحوم بهار در کتاب سبک شناسی می نویسد: پرثوه، نام قبیله بزرگی یا سرزمین بزرگی است که مسکن قبیله پرثوه بوده است و آن سرزمین خراسان امروزی است که از مشرق به صحرای اتک (دشت خاوران قدیم) و از شمال، به خوارزم و گرگان و از مغرب یه قومس (دامغان کنونی) و از نیمروز به سند و زابل می پیوسته و مردم آن سرزمین، از ایرانیانی بوده اند که بعد از مرگ اسکندر، یونانیان را از ایران رانده دولتی بزرگ و پهناور تشکیل دادند و ما آن را اشکانیان گوئیم، و کلمه پهلو و پهلوان که به معنای شجاع است، از این قوم دلیر، که غالب داستان های افسانه قدیم شاهنامه ظاهرا از کارنامه های ایشان باشد، باقی مانده است.
← مرکز خراسان باستان
خراسان در ادوار مختلف تاریخ، همواره به عنوان یکی از بزرگترین حوزه های تمدن ایران زمین شناخته می شده است، این امر به گونه ای بوده است که یکی از محققان ارمنی قرن پنجم میلادی خراسان را دارای بیست و شش استان معرفی نموده است. خراسان از زمان ساسانیان به این طرف نامی سنتی و کلی برای اشاره به نواحی شرقی ایران امروزی و شامل بخش عمده از افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان و بخشهایی از قرقیزستان امروزی بوده است. شواهد تاریخی بیانگر آن است که سرزمین خراسان در طول تاریخ، هیچ گاه دارای مرز ثابت جغرافیایی نبوده و تحت تاثیر عوامل مختلف، محدوده اش همواره کاهش یا گسترش یافته است.به طور سنتی سرزمین های شرق کویر نمک را خراسان خوانده اند، لیکن حدود شرقی آن در طول تاریخ دستخوش تغییر بوده است. معمولا گفته می شود که خراسان از شرق به ترکستان و هندوستان محدود بوده است. خراسان را از شمال محدود به ماوراءالنهر می دانند، لیکن گاه ماوراءالنهر هم بخشی از خراسان به حساب آمده است. خراسان در زمان ساسانیان یکی از چهار ناحیه اصلی کشور بود و یک مرزبان داشت.هرتسفلد وسعت سرزمین خراسان و حدود آن در دوران ساسانیان را به این شرح معلوم کرده است: دروازه های کاسپین نزدیک ری، کوه های البرز، گوشه جنوبی بحر خزر، دره اترک، خطی مطابق راه آهن ماوراء خزر تا لطف آباد، خطی که از صحرای نجند و مرو گذشته و در زیر کرکی به جیحون می رسد. این خط سرحدی از قله های سلسله جبال حصار گذشته به پامیر می رسیده و از آن جا به سمت جنوب مایل گشته و به امتداد قطعه ای از جیحون که بدخشان را در میان می گرفته، سیر کرده به قله هندوکش می رسیده است. از آن نقطه خط سرحدی به سمت مغرب برگشته و در امتداد سلسله هندوکش و ملحقات آن به جنوب هرات رسیده و در ناحیه جنوب، ترشیز و خواف و قهستان را قطع کرده، باز به دروازه های کاسپین می پیوسته است. در کتاب های دایره المعارف اسلامی و همچنین مصاحب در دیل کلمه (خراسان) چنین آمده است: خراسان در عهد ساسانی جزیی از ایرن شهر به شمار می رفته که تحت فرمان اسپهبدی ملقب به "پادوسپان" و چهار مرزبان اداره می شده است. مرزبانان مزبور هر یک در بخشی از خراسان بوده است، فرمانروائی داشته اند به این شرح: ۱- مرو شاهجان ۲- بلخ و طخارستان ۳- هرات و بوشنج و بادغیس و سجستان (سیستان) ۴- ماوراء النهر.
اهمیت سرزمین خراسان
...

پیشنهاد کاربران

بپرس