نادر افتادن

لغت نامه دهخدا

نادر افتادن. [ دِ اُ دَ ]( مص مرکب ) تنها افتادن. جالب واقع شدن :
چنان نادر افتاده در روضه ای
که بر لاجوردی طبق بیضه ای.
سعدی.
|| کمتر اتفاق افتادن. به ندرت پیش آمدن :
نادر افتد که یکی دل به وصالت ندهد
یا کسی در بلد کفر مسلمان ماند.
سعدی.

فرهنگ فارسی

تنها افتادن جالب واقع شدن .

پیشنهاد کاربران

بپرس