نشیب و فراز

/naSibofarAz/

لغت نامه دهخدا

نشیب و فراز. [ ن ِ / ن َ ب ُ ف َ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) پست و بالا. دشت و کوه. سهل و جبل :
رسیدند زی شهر چندان فراز
سپه خیمه زد در نشیب و فراز.
رودکی.
شهریاری که گرفته ست به تدبیر و به تیغ
از سراپای جهان هرچه نشیب است و فراز.
فرخی.
ز مشکلات طریقت عنان مپیچ ای دل
که مرد راه نیندیشد از نشیب و فراز.
حافظ.
روندگان طریقت ره بلا سپرند
رفیق عشق چه غم دارد از نشیب و فراز.
حافظ.
|| سختی و سستی. خوب و بد. پست وبلند :
یکی کار پیش است و رنج دراز
که هم با نشیب است و هم با فراز.
فردوسی.
که هر کس که دید آن دوال و رکیب
نپیچد دل اندر فراز و نشیب.
فردوسی.
که دارد زمانه نشیب و فراز.
فردوسی.
کیت فهم بودی نشیب و فراز
گر این درنکردی به روی تو باز.
سعدی.
- درنشیب و فراز گشته ؛ آزموده. مجرب. ( یادداشت مؤلف ) :
به همدان گشسب آن زمان گفت باز
که ای گشته اندر نشیب و فراز.
فردوسی.

فرهنگ فارسی

پست و بالا . دشت و کوه . سهل و جبل . یا سختی و سستی . خوب و بد .

فرهنگ معین

(نَ بُ فَ ) (ص مر. ) پستی و بلندی .

پیشنهاد کاربران

the peaks and troughs of the US economy ( =high and low points )
the peaks and troughs
the peaks and troughs of the US economy ( =high and low points )
افت و خیز

بپرس