نظم دادن


معنی انگلیسی:
regulate

لغت نامه دهخدا

نظم دادن. [ ن َ دَ ] ( مص مرکب ) آراستن. مرتب کردن. انتظام دادن :
انصاف تو مصری است که در رسته او دیو
نظم از جهت محتسبی داده دکان را.
انوری.
|| پیوستن. نظم کردن. به شعر درآوردن :
سخن را سهل باشد نظم دادن
بباید لیک بر نظم ایستادن.
نظامی.

فرهنگ فارسی

آراستن ٠ مرتب کردن ٠ انتظام دادن ٠ یا پیوستن ٠ نظم کردن ٠ به شعر در آوردن ٠

جدول کلمات

نظام

مترادف ها

regularize (فعل)
تنظیم کردن، مرتب کردن، منظم کردن، نظم دادن

پیشنهاد کاربران

آراسته کردن، سامانیدن، سامان دادن، رایینیدن برابر های این واژه هستند.
واژه پایانی یا همان "رایینیدن" بن واژه ( =مصدر ) ای ویژه است در زبان پهلوی برای "نظم دادن، ترتیب دادن، مرتب کردن".
چگونه بن کنونی ( =بن مضارع ) این بن واژه را بیابیم. روش ساده ای که در دبستان هم به شما می آموزند این است:
...
[مشاهده متن کامل]

بن واژه ( =مصدر ) را به شیوه فرمانی ( =امری ) در آورید. سپس ب نخست آن را بردارید و اکنون شما بن کنونی را بدست آورده اید. اگر هم در گام نخست شما به واژه ای همچون بیاور از آوردن برخوردید، آنگونه با پاک کردن ب، شما یاور را بدست می آورید که درست نیست. این "ی" ای که پس از ب آمده است برای نادرست نگرفتن آن واژه با دیگر واژه ها است. پس شما باید "بی" را پاک کنید تا بن کنونی بدست آورید.
این شیوه خیلی ساده است و خیلی ها از همین روش بن کنونی را بدست می آورند. ولی این روش یک بدی خیلی بزرگ دارد:
- اگر آن بن واژه را نشناسیم و تازه باشد، نمی توانیم به کارواژه امری آن دست پیدا کنیم.
اکنون شما را شیوه ای نو آشنا می کنم: ( ولی شاید بدانیدش! )
هر بن واژه ای دارای دو بخش است:
1_پسوند بن واژه:دن، تن، یدن، یتن، نیدن، نیتن، ینیدن، ینیتن
2 - بخش پیش از پسوند بن واژه! ( بن کنونی )
برای نمونه، در هر کدام از این بن واژه ها، دو بخش دارند:
رفتن - - - رف و تن
خواندن - - - خوان و دن
آموختن - - - آموخ و تن
ساختن - - - ساخ و تن
خوردن - - - خور و دن
اگر از هر بن واژه ای، پسوند بن واژه را برداریم، به بن کنونی اش دست می یابیم!!
شاید بگویید چرا چیز میگی؟! برای نمونه آموختن می شود آموز ولی به این روش میشود آموخ یا رفتن می شود رو ولی به این روش می شود رف.
این گونه جابه جایی واژگان، به شایدی زیاد برای آسان تر شدن گویش آمده اند و در تاریخ زبان دگرش یافتند.
در آموختن، پختن، پرداختن، دگرش خ به ز رخداده، در رفتن دگرش ف به و رخ داده است و. . . . . .
پس از همین روش برای رایینیدن بکارگیری می کنیم:
راییینیدن - - - رای و ینیدن
پس بن کنونی اش می شود رای.
خب، این رای برابر چه چیزی می شود؟
از آنجا که "رایینیدن" برابر "نظم دادن، ترتیب دادن" است، پس هویدا است که در فرجام "رای" یا بن کنونی آن باید برابر "نظم، ترتیب" شود.
می توانیم اینگونه بگوییم:
هر پسوند بن واژه ای، برابر یک چیزی است. برای نمونه "شدن" در "آرامیدن" و "دگریدن" یا "انداختن" در "خراشیدن" یا. . . .
پس بی شگفتی است که "ینیدن" در اینجا برابر "دادن" باشد و در فرجام "رای" برابر "نظم، ترتیب، سامان، هماهنگی"
پس در فرجام، این همه گفتم تا به این برسم:
رای=نظم، ترتیب، هماهنگی
بدرود!

سامان دهی
آراسته کردن
ساختار دادن . ساختار داشتن. ( تنظیم بودن ) ساختارمند. آرایه دادن . سازمان دادن .
.
در پارسی " راینیدن "

بپرس