پرهیزگاری

/parhizgAri/

مترادف پرهیزگاری: پارسایی، تقوا، تورع، خویشتن داری، زهد، ورع

متضاد پرهیزگاری: پارسایی، ناپرهیزگاری

معنی انگلیسی:
abstemiousness, virtuousness, continence

فرهنگ فارسی

پارسایی .

جدول کلمات

تقوا

مترادف ها

abstemiousness (اسم)
پارسایی، پرهیزگاری

pietism (اسم)
پارسایی، پرهیزگاری، تقوا، تقوی

continence (اسم)
پرهیزگاری، خودداری، پاکدامنی، خویشتن داری

virtue (اسم)
پرهیزگاری، حسن، عفت، پاکدامنی، پرهیزکاری، تقوا، تقوی

پیشنهاد کاربران

سپیدنامگی . [ س َ / س ِ م َ / م ِ ] ( حامص مرکب ) پرهیزکاری و درستکاری : واله سپیدنامگی از من مجو بحشرفارغ گذاشت فکر سیاهان کجا مرا. درویش واله هروی ( از آنندراج ) .
فکر میکنم همون خویشتن داری معنی بدهد
اتقا. . . .
پرهیز از کار بد
righteousness
پارسایی ، تقوا، تورع، خویشتن داری، زهد، ورع
اجتناب از یک روش غلط

بپرس