abscond

/əbˈskɑːnd//əbˈskɒnd/

معنی: فرار کردن، گریختن، رونشان ندادن، روپنهان کردن، پنهان شدن، غایب شدن، در رفتن
معانی دیگر: (برای گریز از قانون یا به دلیل رودربایستی) ناپدید شدن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: absconds, absconding, absconded
مشتقات: absconder (n.)
• : تعریف: to leave suddenly and secretly, esp. to avoid observation or capture.
مترادف: decamp, elope, escape
مشابه: bolt, clear off, disappear, flee, fly, hightail, leave, scram, skip, vanish, withdraw

- The king hanged the leader of the rebellion, while his followers attempted to abscond from the city.
[ترجمه گوگل] پادشاه رهبر شورش را به دار آویخت، در حالی که پیروانش سعی داشتند از شهر فرار کنند
[ترجمه ترگمان] پادشاه رهبر شورشیان را به دار آویخت، در حالی که پیروان او تلاش کردند تا از شهر خارج شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The thief was able to abscond with confidential files.
[ترجمه گوگل] سارق با پرونده های محرمانه توانست فرار کند
[ترجمه ترگمان] دزد تونسته فایل های محرمانه رو خالی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. homesickness made the young soldier abscond
فراق وطن موجب شد که سرباز جوان فرار کند.

2. You can not abscond from your responsibilities.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید از مسئولیت خود فرار کنید
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید از مسئولیت های خود اطمینان حاصل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Detained patients absent themselves, or abscond, from hospitals.
[ترجمه گوگل]بیماران بازداشت شده خود را از بیمارستان ها غایب، یا فرار می کنند
[ترجمه ترگمان]بیماران Detained، یا abscond، از بیمارستان ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He attempted to abscond from the punishment.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد از مجازات فرار کند
[ترجمه ترگمان] اون سعی کرد که از مجازات فرار کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Kenobi managed to kill Grievous, and abscond with his starfighter.
[ترجمه گوگل]کنوبی موفق شد گریووس را بکشد و با ستاره جنگنده اش فرار کند
[ترجمه ترگمان]Kenobi \"تونسته\" Grievous \"رو بکشه و با\" starfighter \"فرار کنه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. For higher-ranking officials who managed to abscond with large amounts of money, the US was the favourite destination, while Canada, Australia and the Netherlands were also popular.
[ترجمه گوگل]برای مقامات عالی رتبه ای که موفق به فرار با مقادیر زیادی پول شدند، ایالات متحده مقصد مورد علاقه بود، در حالی که کانادا، استرالیا و هلند نیز محبوب بودند
[ترجمه ترگمان]برای مقامات رده بالاتر که توانستند با مبالغ هنگفتی پول نقد کنند، ایالات متحده مقصد مورد علاقه خود بود، در حالی که کانادا، استرالیا و هلند نیز محبوب بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Recently, will abscond toward Shenzhen's Li to capture.
[ترجمه گوگل]به تازگی، به سمت لی شنژن برای گرفتن فرار خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]به تازگی به لی s برای دستگیری به toward خواهد رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He feared they would abscond.
[ترجمه گوگل]او می ترسید که آنها فرار کنند
[ترجمه ترگمان]می ترسید آن ها فرار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He did not abscond abroad.
[ترجمه گوگل]او در خارج از کشور فرار نکرد
[ترجمه ترگمان]اون خارج از کشور فرار نکرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He is unlikely to abscond.
[ترجمه گوگل]بعید است که او فرار کند
[ترجمه ترگمان]بعید به نظر می رسد که بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He has to convince a judge that he wasn't going to abscond with the money.
[ترجمه گوگل]او باید یک قاضی را متقاعد کند که قرار نیست با این پول فرار کند
[ترجمه ترگمان]باید یه قاضی رو متقاعد کنه که با پول فرار نکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They could stay if they so chose or they could abscond.
[ترجمه گوگل]اگر بخواهند می توانند بمانند یا می توانند فرار کنند
[ترجمه ترگمان]اونا می تونن بمونن اگه اونا انتخاب کردن یا اینکه میتونن فرار کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Huang Mou sees consequence is serious, illegal responsibility is become hard, abandon car abscond.
[ترجمه گوگل]هوانگ موو می بیند پیامد جدی است، مسئولیت غیرقانونی سخت شده است، فرار ماشین را رها می کند
[ترجمه ترگمان]Huang Mou شاهد این مساله است که این امر جدی است، مسئولیت غیر قانونی سخت شده است، رها کردن خودروی بمب گذاری شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The driver listened, at once pop - up car goes, drive abscond.
[ترجمه گوگل]راننده گوش داد، یکباره پاپ آپ ماشین می رود، فرار می کند
[ترجمه ترگمان]راننده گوش داد، با ماشین بالا رفت، ماشین را هدایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فرار کردن (فعل)
abscond, escape, elope, flee, throw off, stampede, scape, scram, lam, scarper, skedaddle

گریختن (فعل)
slip, abscond, escape, elope, flee, run away, desert, shun, scram, skedaddle

روش نشان ندادن (فعل)
abscond

روپنهان کردن (فعل)
abscond

پنهان شدن (فعل)
abscond, hide, burrow, fudge, ensconce

غایب شدن (فعل)
abscond, disappear, get absent

در رفتن (فعل)
abscond, escape, go off, scuttle

تخصصی

[حقوق] فرار کردن، مخفی شدن

انگلیسی به انگلیسی

• avoid, evade, dodge; flee secretly, leave discreetly and hide oneself
if someone absconds from somewhere such as a prison, they escape and run away from it.
if someone absconds with something that does not belong to them, they steal it and run away with it; a formal use.

پیشنهاد کاربران

گریختن. فرار کردن. در رفتن.
مثال:
When he absconded toward the laden ship
وقتی او به سمت کشتی پر و سنگین گریخت.
�إِذْ أَبَقَ إِلَی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ�
گریختن، در رفتن، فرار کردن
🔴 What It Means
To abscond is to leave, flee, or escape a place in secret and go into hiding. Often, someone is said to have absconded with something.
◀️ The suspect absconded to Canada before investigators could reach her at home.
...
[مشاهده متن کامل]

◀️ He became concerned that one of his co - conspirators would abscond with the money.

دزدیدن چیزی و فرار کردن
Flee
Escape
فرار از قانون

بپرس