admeasure

/ædˈmeʒər//ædˈmeʒə/

معنی: تعیین حصه کردن، سهم دادن، تقسیم کردن، اندازه گرفتن
معانی دیگر: بخش کردن، حصه کردن، سهمیه دادن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: admeasures, admeasuring, admeasured
مشتقات: admeasurement (n.), admeasurer (n.)
• : تعریف: to measure out or distribute shares of; apportion.
مشابه: apportion, mete, share

جمله های نمونه

1. We admeasure 10% of annual acquirement to acquaintment.
[ترجمه گوگل]ما 10٪ از کسب سالانه را به آشنایی می سنجیم
[ترجمه ترگمان]ما ۱۰ درصد از فراگیری سالانه را به acquaintment اختصاص داده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It also illustrates the key points of admeasure and quality control, which can be a reference for other similar engineering practices.
[ترجمه گوگل]همچنین نکات کلیدی اندازه گیری و کنترل کیفیت را نشان می دهد که می تواند مرجعی برای سایر روش های مهندسی مشابه باشد
[ترجمه ترگمان]همچنین نقاط کلیدی کنترل کیفیت و کنترل کیفیت را نشان می دهد، که می تواند مرجعی برای دیگر شیوه های مهندسی مشابه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The information asymmetry of credit market causes credit admeasure appearance, form credit gap then.
[ترجمه گوگل]عدم تقارن اطلاعاتی بازار اعتبار باعث می شود که اندازه گیری اعتباری ظاهر شود و سپس شکاف اعتباری ایجاد شود
[ترجمه ترگمان]عدم تقارن اطلاعات در بازار اعتباری منجر به ظهور اعتبار و ایجاد شکاف اعتباری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We can ues the the Hungary solution in Assignment Problem in Linear Programming to solve the problem about machine admeasure.
[ترجمه گوگل]ما می‌توانیم از راه‌حل مجارستان در مسئله تخصیص در برنامه‌ریزی خطی برای حل مشکل در مورد اندازه گیری ماشین استفاده کنیم
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم راه حل مجارستان را در تخصیص مجدد مساله در برنامه نویسی خطی حل کنیم تا مشکل مربوط به admeasure ماشین را حل کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In long march road, distribute him new cotton - padded clothes, admeasure his big mule.
[ترجمه گوگل]در جاده طولانی راهپیمایی، لباس‌های پنبه‌ای جدید برای او توزیع کنید، قاطر بزرگ او را اندازه بگیرید
[ترجمه ترگمان]در جاده راهپیمایی طولانی، لباس های پنبه ای نو را تقسیم می کرد و قاطری his را تقسیم می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Third, with the help of concentrate and distributing control theory and PLC, we succeed in achieving automatic admeasure cooling water.
[ترجمه گوگل]سوم، با کمک کنسانتره و تئوری کنترل توزیع و PLC، ما موفق به دستیابی به اندازه گیری خودکار آب خنک کننده می شویم
[ترجمه ترگمان]سوم، با کمک متمرکز سازی و توزیع تیوری کنترل و PLC، ما موفق به دستیابی به آب خنک سازی اتوماتیک admeasure می شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. As a primary job component of Logistics Information System, Admeasure Management System has been adopted successfully in the project of The Logistics information system of Hunan Post'.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک جزء شغلی اصلی سیستم اطلاعات لجستیک، سیستم مدیریت Admeasure با موفقیت در پروژه سیستم اطلاعات لجستیک هونان پست به کار گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]سیستم مدیریت Admeasure به عنوان یک مولفه وظیفه اولیه سیستم اطلاعات لجستیک در پروژه سیستم اطلاعات لجستیک در هونان به کار گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The author utilizes the game theory mostly to analyze the automobile supply chain member's cooperative relation and study members' payoff admeasure.
[ترجمه گوگل]نویسنده از نظریه بازی بیشتر برای تجزیه و تحلیل رابطه تعاونی اعضای زنجیره تامین خودرو و بررسی میزان سود اعضا استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]مولف از تیوری بازی بیشتر برای تحلیل رابطه تعاونی زنجیره تامین خودرو و رضایت اعضای مطالعه از admeasure بهره می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Oil is an important composition in seeds and fruits. Admeasure acid value and saponification value can control the quality.
[ترجمه گوگل]روغن یک ترکیب مهم در دانه ها و میوه ها است مقدار اسید Admeasure و مقدار صابون سازی می تواند کیفیت را کنترل کند
[ترجمه ترگمان]روغن یک ترکیب مهم در دانه ها و میوه ها است ارزش اسید Admeasure و ارزش saponification می تواند کیفیت را کنترل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This paper generally discussed the design method and developing process of Admeasure Management System.
[ترجمه گوگل]این مقاله به طور کلی روش طراحی و فرآیند توسعه سیستم مدیریت Admeasure را مورد بحث قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله به طور کلی روش طراحی و فرآیند توسعه سیستم مدیریت Admeasure را مورد بحث قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تعیین حصه کردن (فعل)
admeasure

سهم دادن (فعل)
admeasure, allot, mete, give a share, impart

تقسیم کردن (فعل)
partition, part, administer, admeasure, divide, distribute, apportion, intersect, administrate, compartment

اندازه گرفتن (فعل)
measure, stack up, span, admeasure, mete, gage, gauge

انگلیسی به انگلیسی

• measure out, portion out; measure a ship (nautical)

پیشنهاد کاربران

بپرس