array

/əˈreɪ//əˈreɪ/

معنی: صف، نظم، ارایش، رژه، ارایه، اراستن، در صف اوردن
معانی دیگر: به صف آراستن، آراستن، ردیف بندی کردن، آرایه کردن، جامه ی خوب و پر نمایش پوشاندن، زینت دادن، صف آراسته (سربازان)، آرایش نظامی، نمایش پرجلوه (اشخاص یا اشیا)، (کامپیوتر) دو یا چند ماده ی مربوط به هم که تحت نام واحدی در حافظه قرار می گیرد، منظم کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: arrays, arraying, arrayed
(1) تعریف: to put in proper order; arrange.
مترادف: arrange, assemble, collocate, dispose, line up, marshal, muster, order, organize, range, set up
متضاد: disarray
مشابه: assort, categorize, class, classify, collate, farm, grade, group, line, methodize, rank, straighten

- The troops were arrayed for battle.
[ترجمه soroush] سربازان برای نبرد صف آرایی شدند.
|
[ترجمه گوگل] نیروها برای نبرد آماده شده بودند
[ترجمه ترگمان] قشون برای جنگ آماده حرکت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to deck out; clothe.
مترادف: apparel, clothe, deck out, dress, garb, habit
متضاد: disarray
مشابه: attire, bedeck, equip, outfit, rig, suit, wrap

- The children were arrayed in their best clothes.
[ترجمه گوگل] بچه ها با بهترین لباس ها پوشیده شده بودند
[ترجمه ترگمان] کودکان در بهترین لباس های خود آرایش می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: a correct or proper arrangement.
مترادف: arrangement, classification
مشابه: group, order, selection, series, set

- They checked the array of seats on the dais before the commencement ceremony.
[ترجمه گوگل] آنها آرایه صندلی ها را قبل از مراسم آغاز به کار بررسی کردند
[ترجمه ترگمان] آن ها صف صندلی ها روی سکو قبل از مراسم جشن را بررسی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a sizable and imposing display.
مترادف: display, exhibit, exhibition, parade
مشابه: disposition, marshaling, pageant, pageantry, show

- The guests were impressed with the array of dishes at the banquet.
[ترجمه گوگل] میهمانان با مجموعه ای از ظروف در ضیافت تحت تأثیر قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان] مهمان ها از دیدن انواع غذاها در ضیافت غافلگیر شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: fine clothing; attire.
مترادف: apparel, attire, caparison, dress, finery, regalia, Sunday best
مشابه: clothes, clothing, ensemble, garb, garments, gear, getup, outfit, raiment, rig, toggery, vestment, wear

(4) تعریف: one or more directional antennas for sending or receiving signals.
مشابه: antenna

جمله های نمونه

1. linear array
آرایه ی کشایی

2. a broad-spectrum array
ردیفه ی چندسان

3. an endless array of new responsibilities
یک سلسله ی بی پایان از مسئولیت های جدید

4. an impressive array of world leaders
گردهمایی چشمگیری از رهبران جهان

5. the soldiers were all in battle array
سربازان به آرایش جنگی درآمده بودند.

6. He was unable to escape the array of facts.
[ترجمه شمیم محسن‌زاده] او قادر به فرار از سلسه حقایق نبود.
|
[ترجمه گوگل]او قادر به فرار از مجموعه حقایق نبود
[ترجمه ترگمان]او قادر نبود که از این وقایع آگاه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. As the deadline approached she experienced a bewildering array of emotions.
[ترجمه گوگل]با نزدیک شدن به موعد مقرر، او مجموعه ای از احساسات گیج کننده را تجربه کرد
[ترجمه ترگمان]با نزدیک شدن مهلت آن، او مجموعه ای از احساسات گیج کننده را تجربه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A glance along his bookshelves reveals a bewildering array of interests.
[ترجمه گوگل]نگاهی به قفسه های کتاب او مجموعه ای گیج کننده از علایق را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]یک نگاه در قفسه کتاب مجموعه ای گیج کننده ای از منافع را آشکار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The store offers a bewildering array of garden tools.
[ترجمه گوگل]این فروشگاه مجموعه ای گیج کننده از ابزار باغبانی را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این فروشگاه طیف وسیعی از ابزار باغبانی را ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There was a vast array of colours to choose from.
[ترجمه گوگل]طیف گسترده ای از رنگ ها برای انتخاب وجود داشت
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی از رنگ ها انتخاب شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The customer is faced with a formidable array of products.
[ترجمه گوگل]مشتری با مجموعه عظیمی از محصولات مواجه است
[ترجمه ترگمان]مشتری با انواع زیادی از محصولات مواجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They sat before an array of microphones and cameras.
[ترجمه گوگل]آنها جلوی مجموعه ای از میکروفون ها و دوربین ها نشستند
[ترجمه ترگمان]آن ها جلوی صف میکروفون و دوربین نشستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I was confronted with an array of knobs, levers, and switches.
[ترجمه گوگل]من با مجموعه ای از دستگیره ها، اهرم ها و سوئیچ ها مواجه شدم
[ترجمه ترگمان]من با یک دسته از دستگیره های، اهرم، و سوییچ ها روبه رو شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There's a glittering array of glass to choose from at markets.
[ترجمه گوگل]مجموعه ای از شیشه های پر زرق و برق برای انتخاب در بازارها وجود دارد
[ترجمه ترگمان]مجموعه درخشانی از شیشه برای انتخاب از بازارها وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It is difficult to choose from the vast array of wines on offer.
[ترجمه گوگل]انتخاب از میان طیف وسیعی از شراب های موجود دشوار است
[ترجمه ترگمان]انتخاب از مجموعه وسیعی از انواع شراب که به شما پیشنهاد می شود دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The royal couple appeared in splendid array.
[ترجمه sofia] این زوج سلطنتی در یک مجموعه عالی ظاهر شدند
|
[ترجمه گوگل]زوج سلطنتی در آرایشی باشکوه ظاهر شدند
[ترجمه ترگمان]عروس و داماد در صف با شکوهی ظاهر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صف (اسم)
muster, row, series, army, queue, lineup, array, rank, formation, cue, file

نظم (اسم)
order, arrangement, discipline, system, array, rank, regularity, verse, poetry, poem, rhyme, collocation, meter, rime

ارایش (اسم)
order, arrangement, muster, attire, garnish, ornament, array, embellishment, formation, toilet, dressing, polish, inflorescence, decor, purfle, toilette, habiliment, fig, finery, garnishment, ornamentation, toiletry, mounting

رژه (اسم)
array, parade, pageant, review

ارایه (اسم)
adduction, array

اراستن (فعل)
range, blazon, habit, trim, adorn, decorate, primp, illustrate, apparel, groom, titivate, attire, bedeck, prettify, smarten, bedight, ornament, grace, brave, arrange, fettle, line, equip, array, rank, tidy, perk, deck, inlay, prim, clothe, endue, embroider, prune, stud, indue

در صف اوردن (فعل)
range, array

تخصصی

[شیمی] آرایه
[کامپیوتر] ارابه .
[برق و الکترونیک] آرایه، دسته بندی
[زمین شناسی] آرایه ،ساختارهای دادهای که در آن هر عنصر به یک شاخص منحصر به فرد اختصاص داده شده است. آرایهای با شاخص یک بعدی بردار نامیده می شود.
[ریاضیات] آرایش
[پلیمر] آرایه
[آمار] ارایه

انگلیسی به انگلیسی

• display; layout; clothing; (computers) arrangement of data elements along one or more dimensions (recommended format for data that is not accessed sequentially)
arrange; place in order; dress in fancy clothes
an array of things is a large number of different things.
an array is also a large number of things of a particular type that are connected so that they can work together; a technical term in physics.

پیشنهاد کاربران

لیست عریض و طویل، مجموعه بزرگ
An enormous array of
A huge array of
مجموعه عظیمی از
لیست، موارد
آرایش و آراستن در شاهنامه مکررا استفاده شده
بنظر نمی رسه فردوسی این کلمه رو از زبانهای اروپایی قرض گرفته باشه
میان دو لشکر دو فرسنگ بود
همه ساز و آرایش جنگ بود
تو گفتی که لشکر نیارم به جنگ
...
[مشاهده متن کامل]

ترا نیست آرایش نام و ننگ
بیاراست باید سپه را به رزم
هر آن کس که بگریزد از راه بزم

و مثالهای فراوان دیگر . . . ‏

داخل برنامه نویسی:
Array = list of values
لیستی از ارزشها و مقادیر
داخل جاوااسکریپت این [] علامت Array هستش.
مثلا:
; const myArray = [10, 20, 30]
; console. log ( myArray )
A large number, a collection
مرتب چیده شدن
آرایش نظامی ایجاد کردن به منظور حمله به دشمن
چینش، آرایش، آرایه
با کاربران hossein و مرجان همسو هستم و برای کاربران بهنام و فرتاش متاسفم که با آداب تحقیق و بحث و گفتگو بیگانه اند و با توهین و غرب ستیزی و گزافه گویی هایی از نوع آسمان و ریسمان بهم بافتن و نتیجه گیری دلخواه از فرضیات نادرست در نهایت سعی دارند که به این نتیجه برسند که هنر نزد ایرانیان است و بس!
...
[مشاهده متن کامل]

واقعا جای خجالت داره که از کاربر فرتاش بی اخلاقی هایی مثل
[از اروپاییان بپرسید، آنها هیچ ندارند که بگویند!]
استفاده میکنند اخوی زمان این حرفها گذشته و همه میدانند چه کسی هیچ برای گفتن ندارد

( راستن ) کارواژه ای در زبانِ پارسی با بُن کنونیِ ( رای ) می باشد که ما بیشتر آن را با پیشوند می شناسیم و این کارواژه با کارواژه یِ ( richten ) در زبانِ آلمانی به چم ( درست کردن، راست کردن، به سامان کردن، به نظم در آوردن ) از یک ریشه می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

نمونه:
1 - آراستن ( آ:پیشوند ) با بُن کنونیِ ( آرای )
2 - ویراستَن ( وی:پیشوند ) با بُن کنونیِ ( ویرای )
در کارواژه ( آراستن ) ، ما واژه ای با عنوانِ ( آرایه ) داریم: ( آ ( پیشوند ) - رای ( بُن کنونیِ راستَن - ه ( پسوندِ نامساز ) . در زبانهای اروپایی واژه ای ( array ) به چمِ ( آرایه ) است و در زبانِ آلمانی واژه ( Reihe بخوانید:رایهِ یا قایهِ ) به چمِ ( رَج، سِری، ردیف ) .
اکنون از اروپاییان بپرسید که آیا واژگانِ ( array ) و ( Reihe ) از یک ریشه هستند؟ و اگر هستند، چرا آوایِ ( آ ) در یکی هست و در دیگری نیست؟
آنها هیچ ندارند که بگویند. چون ( آ ) در زبانِ پارسی پیشوند است و همینطور در زبانهای اوستایی و پهلوی.
اکنون از آلمانی ها بپرسید آیا واژه ها یِ ( Reihe ) و ( richten ) با یکدیگر هموَسته و مرتبط هستند؟ و اگر هستند، چگونه؟
باز هم هیچ برای گفتن ندارند. ولی برپایه دستورِ زبانِ پارسی می دانیم که ( رای ) بن کنونیِ کارواژه ( راستَن ) هست و بدین شیوه این دو واژه با یکدیگر پیوند پیدا می کنند.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
با دیدگاه کاربر بهنام همسو هستم. این واژه از زبان فرانسه یا انگلیسی یا آلمانی یا هر زبان اروپایی دیگر درون زبان ما نشده است بلکه به شکلهای گوناگون از گذشته های دور در زبان ما بوده ( اوستایی ) ، آنهم در یک روند طبیعی. در آن زمان اروپاییان لخت و پتی در بالای درخت نارگیل می چیدند.

arrange, series of
مرجان عزیز.
زبان پارسی از جمله زبان های هندواروپایی نیست. بلکه قدیمی تر از آن است. مراجعه کنید به توضیحات استاد فریدون جنیدی. خودتان در اینترنت جستجو کنید.
اردتمند آرش
طیف، گستره
مجموعه : برای مثال an expanding array
در Excel به معنای: محدوده، محدوده ای از سلول ها
array ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: آرایه 1
تعریف: ساختاری شامل مجموعه‏ای از یک نوع دادۀ همنام با آرایش مشخص
آقای بهنام که خیلی عصبانی هم هستید. زبان های پارسی، انگلیسی، آلمانی و. . . از زبان های هندواروپایی هستند و شباهت های بسیار زیادی به هم دارند ولی صرف اینکه شما یک شباهتی رو توی یک واژه با واژه های دیگه
...
[مشاهده متن کامل]
می بینید نمی تونید اونو به سرعت به ریشه واژه و به خودمون نسبت بدیم. برای مثال ما نمی تونیم به طور دقیق بگیم که واژه father به انگلیسی، vater به آلمانی یا همون پدر به کدوم یکی از این زبانها اختصاص داره. به نظر من اونی که hossein نوشته ریشه شناسی هست و کاملا درسته. البته اینکه خود واژه چطور ساخته شده کسی نمی تونه با اطمینان خاطر نظر بده.

A large number /A collection
ردیف ، مجموعه، دسته

ساختار
آرایش ( متنی ) ، آرایه ها و زینت های ( ادبی )
چیدمان
مجموعه
سری، لیست، مجموعه
دوستان با اطلاعات غلط نمی توان تاریخ درست کرد، لطفا در علم امانت داری کنید. واژه Array از ریشه فرانسوی arrei - areer گرفته شده است و به زبان فارسی ارتباطی ندارد و ممکن است از فرانسه یا انگلیسی وارد زبان فارسی شده باشد.
میشه آرایه یا وام واژه ای از فارسی است و یا به دلیل ریشه مشترک این دو زبان
آرایش گرفتن، مرتب کردن
جهت ( در زمین شناسی )
لیست , مجموعه
مجموعه: مثلا در مثال زیر به معنی مجموعه ی مواد مخدر سنتز شده است. Ex:an array of synthetic drugs
چینه ، چینش ، چیدمان
دسته ، گروه
آرایه واژه ای فارسی است و array برگرفته شده از فارسی است!
معنی: صف، نظم - آرایش، زینت دادن همراه با افزودن و. . .
و فرق دارد با پیراستن: زینت دادن همراه با کاستن و. . .

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣١)

بپرس