betting

/ˈbetɪŋ//ˈbetɪŋ/

معنی: شرط بندی
معانی دیگر: شرط بندی

جمله های نمونه

1. betting on horses
شرطبندی روی اسب

2. he has hedged his bet by betting on more than one horse
او با شرطبندی روی بیش از یک اسب از خود در مقابل باختن حمایت کرده است (امکان برد و باخت خود را کمتر کرده است).

3. It's a waste of money betting on that old nag!
[ترجمه گوگل]این هدر دادن پول است که روی آن نق زدن قدیمی شرط بندی می کنید!
[ترجمه ترگمان]حیف پول روی آن اسب پیر شرط بندی می کند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We're betting all of our money.
[ترجمه گوگل]ما همه پولمان را شرط بندی می کنیم
[ترجمه ترگمان]همه پولمون رو شرط بندی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He retrieved his losses by betting on a succession of winners.
[ترجمه گوگل]او باخت‌های خود را با شرط‌بندی بر روی تعدادی از برندگان بازیابی کرد
[ترجمه ترگمان]او باخت خود را با شرط بندی بر روی جانشینی برندگان جبران کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. What's the betting that he gets his own way?
[ترجمه گوگل]شرط بندی که او راه خودش را می گیرد چیست؟
[ترجمه ترگمان]شرط می بندی که راه خودش رو باز می کنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. What's the betting Dan's involved in this somewhere?
[ترجمه گوگل]شرط بندی دن در این مورد چیست؟
[ترجمه ترگمان]شرط می بندم دن در این جا چه نقشی داره؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. People were betting on a further easing of credit conditions.
[ترجمه گوگل]مردم بر روی تسهیل بیشتر شرایط اعتبار شرط بندی کرده بودند
[ترجمه ترگمان]مردم بر روی کاهش بیشتر شرایط اعتباری شرط بندی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some people are fond of betting.
[ترجمه گوگل]برخی از افراد به شرط بندی علاقه دارند
[ترجمه ترگمان]بعضی از مردم عاشق شرط بندی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The betting is that he'll get his own way.
[ترجمه گوگل]شرط این است که او راه خودش را بگیرد
[ترجمه ترگمان]شرط می بندم که خودش راه خودشو باز می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The betting is that the experience will make Japan more competitive still.
[ترجمه گوگل]شرط بندی این است که این تجربه ژاپن را همچنان رقابتی تر خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]شرط شرط بندی این است که این تجربه ژاپن را رقابتی تر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Betting can be as addictive as drinking or smoking.
[ترجمه گوگل]شرط بندی می تواند به اندازه نوشیدن الکل یا سیگار اعتیادآور باشد
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاری می تواند به اندازه نوشیدن یا سیگار اعتیاد آور باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The party is betting that the presidential race will turn into a battle for younger voters.
[ترجمه گوگل]این حزب شرط بندی می کند که رقابت ریاست جمهوری به نبردی برای رای دهندگان جوان تبدیل شود
[ترجمه ترگمان]حزب بر این باور است که رقابت ریاست جمهوری به مبارزه ای برای رای دهندگان جوان تبدیل خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He spends all his money betting on horses.
[ترجمه گوگل]او تمام پول خود را صرف شرط بندی روی اسب می کند
[ترجمه ترگمان]تمام پول های خود را خرج اسب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. What's the betting he'll be late?
[ترجمه گوگل]شرط بندی که او دیر بیاید چیست؟
[ترجمه ترگمان]شرط می بندم که دیر خواهد شد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شرط بندی (اسم)
betting, martingale

انگلیسی به انگلیسی

• gambling, wagering
gambling, wagering
betting involves making an agreement with someone about what you think will happen in the future. you give them a sum of money and either lose that money or gain more money according to whether you are right.
the betting is used in expressions like `what's the betting?' and `the betting is...' to suggest that something is very likely to happen or to be true.
see also bet.

پیشنهاد کاربران

شرط بندی
سرمایه گذاری کردن. مانند start - ups are betting on the future of AI - generated avatars

بپرس