come clean


(امریکا ـ خودمانی) اذعان کردن، اقرار کردن، راست گفتن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: (informal) to admit the truth.

جمله های نمونه

1. I thought it was time to come clean about what I'd been doing.
[ترجمه A.A] فکر کردم وقتش بوددر باره آنچه انجام داده بودم صادقانه بگم
|
[ترجمه امیر سام] فکرکنم وقت ان رسیده درباره کاری که کردم راستش را بگم
|
[ترجمه گوگل]فکر می‌کردم وقت آن رسیده که در مورد کاری که انجام می‌دادم صحبت کنم
[ترجمه ترگمان]فکر کردم وقتش است که کاری را که انجام داده بودم پاک کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I think you should come clean about where you were last night.
[ترجمه A.A] فکرکنم تو باید صادقانه بگی درباره اینکه دیشب کجا بودی
|
[ترجمه حسین کتابدار] فکر می کنم باید صادقانه بگویی شب گذشته کجا بودی.
|
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم شما باید از جایی که دیشب بودید صحبت کنید
[ترجمه ترگمان]فکر کنم باید در مورد اینکه دیشب کجا بودی، پاک بیای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It would be better if you come clean about it and let her know what kind of man she is seeing.
[ترجمه شکوفه هداوند] بهتره که درباره ی اون قضیه صادق باشی و بذاری بدونه که با چه جور مردی قرار میذاره
|
[ترجمه گوگل]بهتر است در مورد آن صحبت کنید و به او بگویید که چه نوع مردی را می بیند
[ترجمه ترگمان]بهتر است خودت را تمیز کنی و به او اطلاع بدهی که چه جور مردی را می بیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The government should come clean about its plans.
[ترجمه محمد] دولت باید در مورد برنامه هایش صادق باشد
|
[ترجمه گوگل]دولت باید برنامه های خود را پاک کند
[ترجمه ترگمان]دولت باید در مورد برنامه های خود عمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Labour will not come clean with its figures, so it is bound to describe ours as jiggery-pokery.
[ترجمه گوگل]حزب کارگر با ارقام خود پاک نخواهد شد، بنابراین مجبور است که ما را به عنوان یک جیگر پوکر توصیف کند
[ترجمه ترگمان]حزب کارگر با ارقام خود پاک نخواهد شد، بنا بر این ما باید آن را \"jiggery - pokery\" توصیف کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Government still have not come clean about the information revealed in a Select Committee appendix.
[ترجمه گوگل]دولت هنوز در مورد اطلاعات فاش شده در ضمیمه کمیته منتخب شفاف نشده است
[ترجمه ترگمان]دولت هنوز در مورد اطلاعاتی که در ضمیمه کمیته منتخب نشان داده نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In addition, you risk being fired when you come clean, another attorney pointed out.
[ترجمه گوگل]یک وکیل دیگر خاطرنشان کرد، علاوه بر این، وقتی پاک می شوید، در خطر اخراج هستید
[ترجمه ترگمان]یک وکیل دیگر اشاره کرد که علاوه بر این، زمانی که تمیز هستید، ممکن است اخراج شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He called on Ministers to come clean over secret proposals to cut the unemployment benefit period from a year to six months.
[ترجمه گوگل]او از وزرا خواست تا در مورد پیشنهادهای محرمانه برای کاهش دوره مقرری بیکاری از یک سال به شش ماه، شفاف سازی کنند
[ترجمه ترگمان]او از وزرا خواست تا از پیشنهادهای سری برای کاهش نرخ بیکاری از یک سال تا شش ماه استفاده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The key is this: he who can come clean cheapest should have an incentive to do so.
[ترجمه گوگل]نکته کلیدی این است: کسی که می تواند ارزان ترین کار را انجام دهد باید انگیزه ای برای این کار داشته باشد
[ترجمه ترگمان]کلید این است: او که می تواند ارزان ترین را بیاورد باید انگیزه ای برای انجام این کار داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He felt happy to finally be able to come clean about it, but he felt her withdraw.
[ترجمه شکوفه هداوند] جمله باhe نوشته شده و باید ضمیر his بیاوریم نه her
|
[ترجمه گوگل]او احساس خوشحالی می کرد که بالاخره توانست این موضوع را پاک کند، اما احساس کرد که او کناره گیری می کند
[ترجمه ترگمان]خوشحال بود که بالاخره می تواند در این باره چیزی بگوید، اما احساس کرد که دست از دست او بیرون می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Still, I must come clean.
[ترجمه شکوفه هداوند] به هر حال من باید رو راست باشم
|
[ترجمه گوگل]با این حال، من باید تمیز بیایم
[ترجمه ترگمان]با این حال، باید خودم را تمیز کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. To come clean, I found the movie exceedingly boring.
[ترجمه شکوفه هداوند] صادقانه، این فیلم خیلی کسل کننده بود
|
[ترجمه گوگل]برای تمیز کردن، من فیلم را بسیار خسته کننده یافتم
[ترجمه ترگمان]برای پاک شدن، فیلم خیلی کسل کننده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. That shirt just won't come clean.
[ترجمه شکوفه هداوند] اون پیرهن نمیخواد تمیز بشه
|
[ترجمه گوگل]اون پیراهن تمیز نمیشه
[ترجمه ترگمان]اون پیرهن هیچ مشکلی نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Jeff, you need to come clean on who is funding your work.
[ترجمه حسین کتابدار] جف، لازمه اعتراف کنی چه کسی در کارت سرمایه گذاری کرده است.
|
[ترجمه شکوفه هداوند] جف، لازمه با کسی که تو کارت سرمایه گذاری کرده صادق باشی
|
[ترجمه گوگل]جف، باید بفهمی چه کسی کار شما را تامین مالی می کند
[ترجمه ترگمان]جف، تو باید با کسی که توی کار تو سرمایه گذاری میکنه، پاک کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Cricket: She's right, Pinocchio. You'd better come clean.
[ترجمه شکوفه هداوند] کریکت: حق با اونه پینوکیو. باید راستشو بگی
|
[ترجمه گوگل]کریکت: راست می گوید، پینوکیو بهتره تمیز بیای
[ترجمه ترگمان]او درست می گوید، Pinocchio بهتر است خودت را تمیز کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• confess, tell the truth

پیشنهاد کاربران

بستگی به موقعیت گفتن داره
ولی کلیاتش درباره ی صادق بودن و شفاف سازی و صاف گفتنه.
Come clean اگه یه فعل امری باشه می شه:
شفاف باش ، شفاف صحبت کن ، راستشو بگو ، حقیقتو بگو ، صادق باش و . . .
حقیقت رو گفتن
۱. صادق باش
۲. راستشو بگو
To tell the truth about something that you have been keeping secret
گفتن حقیقت در مورد چیزی که مخفی نگه داشته شده، اعتراف کردن
I thought it was time to come clean ( with everybody ) about what I'd been doing
I decided to come clean about the broken vase
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/come-clean
حساب صاف کردن، روشن کردن
صادق بودن
روراست بودن
رو راست بودن
Be completely honest and keep nothing hidden
Come clean : راستشو بگو - رک و پوست کنده و دقیق حقیقت را بگو و چرت و پرت تحویل نده
Come again : یبار دیگه بگین
Come clean :
we say that when someone has committed a crime or done something bad. "Come clean" means to tell someone what you did.
...
[مشاهده متن کامل]

It's a very specific idiom, which we use when someone has done something wrong. In this situation I would just say "let me know. "

معترف شدن، صداقت به خرج دادن، اعتراف کردن، مُقُر آمدن
راستشو بگو.
حقیقت را بگو
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس