captious

/ˈkæpʃəs//ˈkæpʃəs/

معنی: وسیع، حیله گر، فریبنده، ایراد گیر
معانی دیگر: ایرادی، خرده گیر، عیبجو، بهانه گیر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: captiously (adv.), captiousness (n.)
(1) تعریف: inclined to petty criticism; faultfinding.
مترادف: carping, caviling, complaining, disparage, faultfinding, hypercritical, nitpicking
متضاد: appreciative
مشابه: censorious, critical, derogatory, petty, picayune, picky, querulous, small-minded

- He thought she was a captious editor at first, but he came to rely on her judgment.
[ترجمه گوگل] او ابتدا فکر می کرد که او یک سردبیر فریبنده است، اما به قضاوت او تکیه کرد
[ترجمه ترگمان] اول فکر می کرد که او یکی از editor captious است، اما به قضاوت او متکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: intended or designed to deceive or confuse.
مترادف: cunning, deceptive, misleading, tricky
مشابه: calculating, perfidious, shrewd, sly, vulpine

- The lawyer was pursuing a captious line of questioning.
[ترجمه گوگل] وکیل در حال پیگیری یک خط سفته بازجویی بود
[ترجمه ترگمان] وکیل در حال تعقیب a بود که سوال او را مورد سوال قرار می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. captious criticism
انتقاد از روی بهانه گیری

2. His criticisms were always captious and frivolous, never offering constructive suggestions.
[ترجمه گوگل]انتقادات او همیشه تخیلی و بیهوده بود و هرگز پیشنهادهای سازنده ای ارائه نمی کرد
[ترجمه ترگمان]انتقادات او همیشه captious و سبک بودند، و هرگز پیشنهادها سازنده ارائه نمی دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There is no captious client but faulty product and service .
[ترجمه گوگل]هیچ مشتری فریبکاری وجود ندارد، اما محصول و خدمات معیوب وجود دارد
[ترجمه ترگمان]هیچ captious به جز محصول و خدمات معیوب وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Beyond the mark captious chromatism, pursuit grain is consistent.
[ترجمه گوگل]فراتر از علامت کروماتیسم فریبنده، دانه پیگیری سازگار است
[ترجمه ترگمان]فراتر از حد captious chromatism، دانه برای رسیدن به تعادل سازگار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Captious: Marked by a disposition to find and point out trivial faults.
[ترجمه گوگل]Captious: با تمایل به یافتن و اشاره به عیوب بی اهمیت مشخص شده است
[ترجمه ترگمان]captious: به واسطه گرایش به پیدا کردن و اشاره کردن به خطاهای جزیی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The young people are becoming more and more captious to their wearing these days.
[ترجمه گوگل]جوانان این روزها بیشتر و بیشتر به لباس پوشیدن خود اسیر می شوند
[ترجمه ترگمان]جوان ها این روزها more و captious بیشتر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Captious eye is not evildoing actually, although consume the pleasure after via often can affecting us.
[ترجمه گوگل]چشم فریبنده در واقع بد نیست، اگرچه مصرف لذت بعد از via اغلب می تواند بر ما تأثیر بگذارد
[ترجمه ترگمان]چشم captious در حقیقت evildoing نیست، اگر چه لذتی را بعد از آن که اغلب می تواند بر ما تاثیر بگذارد، مصرف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Georgiana, a spoiled temper, a very acrid spite, a captious and insolent, was universally indulged.
[ترجمه گوگل]جورجیانا، خلق و خوی خراب، کینه توزی بسیار تند، اسیر و گستاخ، در همه جا مورد اقبال قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]جیورجیانا، خلق و خوی spoiled، با وجود کینه و بی شرمی و گستاخی همه چیز را به خود مشغول کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You see paint indicate on the bucket 10% - rate of 20% add water, you attribute inurbane demand captious .
[ترجمه گوگل]می بینید که رنگ روی سطل نشان می دهد 10% - نرخ 20% اضافه کردن آب، شما تقاضای شهری را فریبنده نسبت می دهید
[ترجمه ترگمان]شما می بینید که رنگ روی سطل ۱۰ % - میزان ۲۰ % آب اضافه می کند، شما inurbane را به captious صفت نسبت می دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. To observe thing around you in a cat's view, maybe the used captious boss and heart-struck lost love will be abandoned away from your life.
[ترجمه گوگل]برای مشاهده چیزهای اطراف خود در منظر یک گربه، شاید رئیس فریبنده استفاده شده و عشق از دست رفته دلشکسته از زندگی شما رها شود
[ترجمه ترگمان]برای مشاهده چیزی در اطراف شما در دید یک گربه، شاید the مورد استفاده قرار گرفته و عشق از دست رفته از زندگی شما رها شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. How to satisfy a net to buy customer people captious appetite?
[ترجمه گوگل]چگونه می توان یک شبکه را برای خرید اشتهای فریبنده مشتری راضی کرد؟
[ترجمه ترگمان]چطور باید یک تور را ارضا کرد تا مشتریان خریدار را دوست داشته باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Such company and withstand of administrative mechanism ability are the most captious the test with the most mature American capital market.
[ترجمه گوگل]چنین شرکتی و مقاومت در برابر توانایی مکانیزم اداری، محتاط ترین آزمون با بالغ ترین بازار سرمایه آمریکاست
[ترجمه ترگمان]چنین شرکتی و مقاومت در برابر توانایی مکانیسم اجرایی، most ترین بازار سرمایه آمریکا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Referred notarial deed to serve as evidence namely, on the court, the accused also just can is opposite notarial deed is captious, have a bit omit advocate notarial deed is invalid at every turn.
[ترجمه گوگل]سند ارجاعی به عنوان مدرک یعنی در دادگاه، متهم نیز فقط می تواند در مقابل سند محضری است، کمی حذف سند وکالت در هر نوبت باطل است
[ترجمه ترگمان]اقدام به عمل کردن به عنوان مدرک در دادگاه، متهم نیز تنها می تواند مخالف عمل notarial باشد، با این حال، حذف یک بیت از عمل notarial در هر چرخش، کمی حذف شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وسیع (صفت)
wide, large, comprehensive, ample, vast, extensive, immense, spacious, capacious, captious, champaign, roomy, far-reaching, panoramic, plausive

حیله گر (صفت)
shrewd, cunning, fraudulent, apish, crafty, sly, artful, insinuating, designing, captious, shifty, vulpine, subtile, malefic, guileful, janus-faced

فریبنده (صفت)
attractive, charming, enchanting, delusive, crafty, arch, deceptive, glamorous, scheming, captious, witching, catching, fascinating, wily, delusory

ایراد گیر (صفت)
fussy, captious, niggling

انگلیسی به انگلیسی

• narrow-minded, fault-finding, picky

پیشنهاد کاربران

بپرس