carsick

/ˈkɑːrsɪk//ˈkɑːsɪk/

دارای حالت تهوع (در اثر بودن در وسیله ی نقلیه)، دچار ماشین گرفتگی، مبتلا به بهم خوردگی حال در اتومبیل

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: suffering from motion sickness during car travel.

جمله های نمونه

1. to become carsick
در اتومبیل حالت تهوع پیدا کردن

2. I often feel carsick when I'm on a long journey.
[ترجمه گوگل]من اغلب وقتی در یک سفر طولانی هستم احساس خستگی می کنم
[ترجمه ترگمان]وقتی در یک سفر طولانی هستم، گاهی احساس حالت تهوع می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Do you get carsick?
[ترجمه گوگل]آیا شما دچار بیماری می شوید؟
[ترجمه ترگمان]تو حالت تهوع داری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They accepted the cheers carsick cars and almost as many.
[ترجمه گوگل]آنها تشویق ماشینهای ماشینی و تقریباً به همان تعداد را پذیرفتند
[ترجمه ترگمان]آن ها صدای تشویق اتومبیل ها را پذیرفتند و تقریبا به همان تعداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Joe Buck: I only get carsick on boats.
[ترجمه گوگل]جو باک: من فقط در قایق ها دچار بیماری می شوم
[ترجمه ترگمان]جو باک: من فقط تو قایق ماشین می بینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They made me carsick from the jiggling and the smell of the fuel.
[ترجمه گوگل]از صدای جیغ و بوی سوخت ماشینم را گرفتار کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها مرا از لرزش خفیف و بوی سوخت دور کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Maria: Let me think ! Pills for carsick, traditional medicine coldpain killers and something like that.
[ترجمه گوگل]ماریا: بذار فکر کنم! قرص های مخصوص ماشین، ضد درد طب سنتی و از این قبیل
[ترجمه ترگمان]بذار فکر کنم قرص برای carsick و داروهای سنتی coldpain و یه همچین چیزی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I am carsick and special advantages and disadvantages, what is there be special method treated carsick?
[ترجمه گوگل]من بیمارم و مزایا و معایب خاصی دارم، چه روش خاصی برای درمان بیماری وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]من carsick و مزایا و معایب خاص خود را دارم، روش خاصی برای درمان carsick وجود دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He got carsick and heaved his lunch.
[ترجمه گوگل]مریض شد و ناهارشو خورد
[ترجمه ترگمان]حالش بد شد و ناهار را بلند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I get carsick in the back seat so I call dibs on the front seat.
[ترجمه گوگل]من در صندلی عقب دچار سکته می شوم و به همین دلیل روی صندلی جلو دیب می زنم
[ترجمه ترگمان]من تو صندلی عقب ماشین می بینم واسه همین زدم روی صندلی جلو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You must be carsick.
[ترجمه گوگل]حتما ماشینت شده
[ترجمه ترگمان] تو باید ماشین خودت رو سوراخ کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Paul remembers that the awful thing is that each time he never even felt carsick until after Ed threw up.
[ترجمه گوگل]پل به یاد می آورد که چیز وحشتناک این است که هر بار حتی تا زمانی که اد پرتاب کرد، حتی احساس کسالت نکرد
[ترجمه ترگمان]پل به یاد می آورد که بدترین چیز این است که هر بار پس از اینکه اد به طرف بالا پرت شد، هیچ وقت تا به حال احساس آرامش نکرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I still didn't like the bus; it did make me carsick.
[ترجمه گوگل]هنوز اتوبوس را دوست نداشتم این باعث شد من ماشینی شوم
[ترجمه ترگمان]هنوز از اتوبوس خوشم نمی امد؛ حالم را به هم می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• suffering from carsickness
if you are carsick, you feel ill while travelling in a car.

پیشنهاد کاربران

ماشین زدگی، حالت تهوع در ماشین
یکی از حالت های motion sickness هستش یعنی حرکت زدگی
carsick واسه ماشینه
airsick واسه هواپیما
seasick واسه کشتی
ماشین زده
بد ماشین

بپرس