compliantly


با قبول و رضایت

انگلیسی به انگلیسی

• yieldingly, submissively, obediently

پیشنهاد کاربران

با اطاعت و فرمانبرداری. فروتنی و تسلیم
مثال:
They come compliantly to him.
آنها با اطاعت و فرمانبرداری نزد او می آیند.
�یَأْتُوا إِلَیْهِ مُذْعِنِینَ�
گلایه مندی، شکایت داشتن از موضوع یا شخصی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : comply
✅️ اسم ( noun ) : compliance / compliancy
✅️ صفت ( adjective ) : compliant
✅️ قید ( adverb ) : compliantly

بپرس