deploy

/dəˌplɔɪ//dɪˈploɪ/

معنی: گسترش، بحالت صف دراوردن، قرار دادن قشون، گسترش یافتن
معانی دیگر: (ارتش) آرایش نظامی دادن، رزم آرایی کردن، (قشون را) گستردن، صف آرایی کردن یا شدن، مستقر کردن یا شدن، جایگیر شدن یا کردن، (مجازی) جایگزین کردن یا شدن، جبهه، قراردادن قشون
deploy(ment)
تفرقه

جمله های نمونه

1. The infantry began to deploy at dawn.
[ترجمه ب. ج.] پیاده نظام سپیده دم گسیل شد.
|
[ترجمه گوگل]پیاده نظام در سحر شروع به استقرار کرد
[ترجمه ترگمان]پیاده نظام سپیده دم شروع به حرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The general ordered his men to deploy in order to meet the offensive of the enemy.
[ترجمه فواد بهشتی] ژنرال به مردانش دستور داد تا برای مقابله با تهاجم دشمن اعزام شوند
|
[ترجمه گوگل]ژنرال به افراد خود دستور داد که برای مقابله با حمله دشمن مستقر شوند
[ترجمه ترگمان]ژنرال به سربازان خود دستور داد تا برای مقابله با حمله دشمن مستقر شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The military commanders won't deploy their land forces until they're satisfied that the air attacks have done their job.
[ترجمه گوگل]فرماندهان نظامی تا زمانی که راضی نباشند که حملات هوایی کار خود را انجام داده است، نیروهای زمینی خود را مستقر نمی کنند
[ترجمه ترگمان]فرماندهان نظامی نیروهای زمینی خود را تا زمانی که مطمئن شوند حملات هوایی کارشان را انجام داده اند، مستقر نخواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. My job doesn't really allow me fully to deploy my skills/talents.
[ترجمه سعيد مددي حقيقي] شغلم به من اجازه نمی دهد تا از استعدادها/مهارتهای خودم کاملا بهره برداری کنم
|
[ترجمه گوگل]شغل من واقعاً به من اجازه نمی دهد تا مهارت ها/استعدادهایم را به طور کامل به کار ببرم
[ترجمه ترگمان]شغل من به طور کامل به من اجازه نمی دهد که مهارت ها \/ استعدادها را به طور کامل مستقر کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The decision has been made to deploy extra troops/more powerful weapons.
[ترجمه گوگل]تصمیم برای استقرار نیروهای اضافی/سلاح های قدرتمندتر گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]این تصمیم برای استقرار نیروهای نظامی بیشتر \/ سلاح های قدرتمند ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It would take until 2007 to deploy 50 interceptors-about half the number the Clinton administration originally planned for that date.
[ترجمه گوگل]استقرار 50 رهگیر تا سال 2007 طول می کشد - تقریباً نصف تعدادی که دولت کلینتون در ابتدا برای آن تاریخ برنامه ریزی کرده بود
[ترجمه ترگمان]این کار تا سال ۲۰۰۷ طول خواهد کشید تا ۵۰ interceptors - تقریبا نیمی از تعداد کلینتون که در اصل برای آن قرار برنامه ریزی شده بود را مستقر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Moreover, they were forced to deploy an army for both attack and defense.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، آنها مجبور شدند ارتشی را هم برای حمله و هم برای دفاع مستقر کنند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، آن ها مجبور به استقرار ارتش برای هر دو حمله و دفاع بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Senior Marine Corps officers were preparing to deploy to the Gulf.
[ترجمه گوگل]افسران ارشد تفنگداران دریایی در حال آماده شدن برای اعزام به خلیج بودند
[ترجمه ترگمان]افسران ارشد نیروهای دریایی در حال آماده شدن برای استقرار در خلیج بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. What specific approaches will you use to deploy help and reinforcement just in time?
[ترجمه گوگل]از چه رویکردهای خاصی برای به کارگیری کمک و تقویت به موقع استفاده خواهید کرد؟
[ترجمه ترگمان]چه رویکردهای خاصی برای استقرار کمک و تقویت درست در زمان استفاده خواهید کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Nor did they continue to deploy the full panoply of radical techniques in moments of perceived social and political crisis.
[ترجمه گوگل]آنها همچنین به استفاده از تمام تکنیک های رادیکال در لحظات بحران اجتماعی و سیاسی ادامه ندادند
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین به استقرار کامل کامل تکنیک های رادیکال در لحظات بحران اجتماعی و سیاسی، ادامه ندادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It was time to deploy Dexter's tactic of unsubstantiated allegation.
[ترجمه گوگل]زمان آن فرا رسیده بود که تاکتیک دکستر مبنی بر ادعاهای بی اساس را به کار بگیریم
[ترجمه ترگمان]وقت آن رسیده بود که این ادعای بی اساس را مطرح کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The hand gunners deploy to one side of the halberdiers while the swordsmen deploy to the other.
[ترجمه گوگل]توپچی های دستی به یک طرف هالبردیرها اعزام می شوند در حالی که شمشیرزن ها به سمت دیگر
[ترجمه ترگمان]در این میان توپچی ها به طرف یک طرف آن ها شلیک کردند و شمشیر زنان به طرف دیگر سربازان آمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Sir John approved Mr Todd's plans to deploy the tasers as soon as pos sible.
[ترجمه گوگل]سر جان برنامه های آقای تاد را برای استقرار تیزرها در اسرع وقت تایید کرد
[ترجمه ترگمان]سر جان نقشه اقای تاد را تایید کرد که هرچه زودتر از tasers خارج شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. C., will deploy a fuel cell-driven shuttle bus using methanol as a fuel.
[ترجمه گوگل]سی، یک اتوبوس شاتل پیل سوختی با استفاده از متانول به عنوان سوخت مستقر خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]C یک اتوبوس شاتل با استفاده از متانول به عنوان سوخت بکار خواهد برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گسترش (اسم)
extension, spread, propagation, expanse, deploy, deployment

به حالت صاف دراوردن (فعل)
deploy

قرار دادن قشون (فعل)
deploy

گسترش یافتن (فعل)
spread, circumfuse, outspread, deploy

انگلیسی به انگلیسی

• be spread out or arranged strategically (of troops, etc.); spread out; move into a position of readiness
to deploy troops or resources means to organize or position them so that they are ready for immediate action.

پیشنهاد کاربران

انتصاب ( چیزی/کسی را در جایی گماشتن/قرار دادن )
به معنای استفاده یا بکارگیری در مثال زیر:
I aim to provide readers with insight on how to know when to deploy these skills
هدف من این است که به خوانندگان فهمی در مورد چگونگی نحوه استفاده از این مهارت ها ارائه دهم
۱. مستقر کردن. پخش کردن. ارایش دادن ۲. اماده کردن. به کار گرفتن. وارد میدان کردن ۳. موضع گرفتن. مستقر شدن
مثال:
The infantry was deployed on both sides of the hill.
پیاده نظام در دو سمت تپه مستقر شده و موضع گرفته بودند. / پیاده نظام در دو سمت تپه آرایش نظامی گرفته بودند.
To “deploy” something means to put it into action or use it in a practical way. In the context of implementation, it refers to the process of making a system or solution available for use.
deploy چیزی به معنای به کار انداختن آن یا استفاده از آن به صورت عملی است. در زمینه پیاده سازی، به فرآیند در دسترس قرار دادن یک سیستم یا راه حل برای استفاده اشاره دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

The latest version is now deployed and ready for use.
We have successfully deployed the new site and it is live.
What is the best method to deploy this application?

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-implementation/
اعزام کردن، ارسال کردن، استقرار یافتن
● مورد استفاده قرار دادن ( به طور خیلی موثر )
● تجهیزات و سرباز ها رو به جایی که نیازه بردن
پیاده سازی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : deploy
اسم ( noun ) : deployment
صفت ( adjective ) : deployable
قید ( adverb ) : _
مستقر کردن - قرار دادن - اعزام کردن
🔴 move ( troops or equipment ) into position for military action
◀️ forces were deployed at strategic locations
◀️ i want to systematically deploy your testosterone troops in my P every single day
...
[مشاهده متن کامل]

◀️ They plan to deploy more American soldiers over the next six months.
◀️ Both campaigns are deploying volunteers to the cities to encourage people to vote
◀️ The infantry was deployed on both sides of the hill : پیاده نظام در دو سوی تپه موضع گرفته بود.
◀️ He had deployed his reporters along the hallways : او خبرنگاران خود را در راهروها مستقر کرده بود.
◀️ ‘Like a magic wand’: Vuhledar’s defenders deploy drones to fend off Russian advance

در کامپیوتر :
Deploy ( V ) :به نصب کردن ، تست کردن ، و پیاده سازی یک سیستم کامپیوتری یا نرم افزار میگویند.
این اصطلاح میتواند برای اشاره به هرگونه نصب کردن ، تست کردن، مثل:
setting up a new network in an enterprise ، نصب یک server farm ، پیاده سازی یک اپلیکیشن جدید بر روی یک distributed computing network
...
[مشاهده متن کامل]

مورد استفاده قرار گیرد.
( N ) Deployment : به پروسه ی setting up کردن یا ایجاد کردن یک نرم افزار ، کامپیوتر یا سیستم جدید ( از ابتدا تا مرحله ی استفاده کردن ) Deployment گفته می شود .

موضع گرفتن،
deploy:
پخش کردن
انتشار دادن
ارسال گسترده
to deploy questionnaires via the Internet
ارسال ( انتشار و پخش کردن ) پرسشنامه ها از طریق اینترنت
استفاده کردن . فرستادن
بکاربردن چیزی برای ا هداف خاص بویژه ایده ها ، بحث و مشاجرات و غیره. . . این کلمه بااین معنی رسمی می باشد.
✔️جایگیر شدن یا کردن، ( مجازی ) جایگزین کردن یا شدن
“The appointment of Rob Malley may be a clear indication that the Biden administration is prioritizing a return to the J. C. P. O. A. over a policy of deploying American power to get a more compressive and permanent agreement, ” said Mark Dubowitz
...
[مشاهده متن کامل]

NEW YORK TIMES@
✔️بکار بردن، استفاده کردن بصورت گسترده
[noun]
deployment
🔰The decline of renewable power prices is expected to continue, with accelerated 💥deployment💥 of renewables into grids
[verb]
🔰The cost of electrolysis technology has been declining as well, with design improvements for higher efficiency. Improved alkaline units are being 💥deployed💥 even while buyers are turning increasingly to higher efficiency proton exchange membrane ( PEM ) electrolysers

آماده حرکت شدن

1.
To arrange
To extend
To distribute
To place
2.
To bring into effective action
To use
To employ

۱ ) مستقر کردن، به کار گرفتن
The National Guard said it has deployed 7, 000 members from states across the country to provide support for Biden’s inauguration
۲ ) اعزام کردن سرباز ها ( نیروهای نظامی )
...
[مشاهده متن کامل]

Soldiers in World War II were deployed for the entire war and could be in active service for 4 - 5 years

گسیل شدن، روانه کردن
to use something or someone, especially in an effective way
https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/deploy
به کار گیری
استفاده

اعزام کردن سرباز ها
1 ) TO USE SB OR STH
2 ) در حالت نظامی به معنی اماده باش بودن
گاهی در معنای به کار افتادن استفاده میشه
به طور مثال
The message has been deployed throughout the system
یعنی پیام ارسال شده و در سیستم شروع به حرکت کرده یا به عبارتی پیام به کار افتاده
تنظیم شدن/کردن
deploy: ( formal ) to use sth for a particular purpose یکی از معانی deploy
استفاده کردن ( که در رایتینگ بیشتر دیده میشود )
deploy : به کار گرفتن
deployed : به کار رفتن
در موضع قرار گرفتن ، مستقر شدن، آرایش تاکتیکی یافتن، استقرار یافتن.
اعزام کردن ( نیروی نظامی )
قرار دادن deployed = قرار گرفته ، قرار داده شده
مستقر، استقرار داده شده
deployed
تهیه و تدارک دیده شده، بسیج شده، آماده شده
Deploying or Deployment =
بهینه سازی
مصرف بهینه
بهینه کردن
فرستادن نیروی نظامی
رشد کردن
به کار بردن و پیاده کردن ( اگر مثلا منظور مطلب یامکالمه باشد )
1. به کار گرفتن به شیوه موثر2. قشون کشی
حمل و نقل

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٦)

بپرس