flour

/ˈflaʊər//ˈflaʊə/

معنی: گرد، ارد، پودر، مایعات بدن حیوانات، ارد کردن
معانی دیگر: آرد، آرد کردن، خرد کردن، گرد کردن، آرد زدن به، آردپوش کردن، هرچیز آرد مانند، پودر شدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the finely ground meal or powder of wheat or other grain.

(2) تعریف: a fine powdery substance.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: flours, flouring, floured
(1) تعریف: to sprinkle or coat with flour.

- Flour the chicken before frying it.
[ترجمه مهناز کرمی کامکار] قبل از سرخ کردن جوجه آن را در آرد بگذار.
|
[ترجمه ر غلامی] مرغ ( جوجه ) را در آرد بگذار و بعد سرخ کن
|
[ترجمه آرمیتا] جوجه رو بزا توی ارد قبل سرخ کردنش
|
[ترجمه رضا] جوجه رو قبل از سرخ کردن آعشته به آرد کنید ( آردی کنید )
|
[ترجمه یاور] قبل تز سرخ کردن جوجه رو ارد کنید
|
[ترجمه امیر] قبل اینکه مرغ را سرخ کنید به او آرد بزن
|
[ترجمه گوگل] مرغ را قبل از سرخ کردن آرد پاشی کنید
[ترجمه ترگمان] قبل از کباب کردن جوجه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to grind into flour.

جمله های نمونه

1. corn flour
آرد ذرت

2. mix flour and water and make dough
آرد را با آب بیامیزید و خمیر درست کنید.

3. the flour has sifted out of the sack
آرد از درزهای کیسه بیرون ریخته است.

4. wheat flour
آرد گندم

5. separation of flour from bran by bolting
جداسازی آرد از سبوس از راه سرند کردن

6. to sift flour
آرد بیختن

7. very fine flour
آرد بسیار نرم

8. whole wheat flour
آرد گندم خالص

9. mix in the flour
آرد را با آن قاطی کن

10. stir in the flour gradually to avoid lumping
آرد را کم کم اضافه کن و هم بزن تا قلمبه نشود.

11. three cupfuls of flour and half a cup of sugar
سه فنجان آرد و نیم فنجان شکر

12. corn is made into flour and bread
غله تبدیل به آرد و نان می شود.

13. dough is made of flour and water
خمیر از آرد و آب ساخته می شود.

14. to convert wheat into flour
گندم را به آرد تبدیل کردن

15. he measured out three cups of flour
او سه فنجان آرد پیمانه کرد.

16. each part of sugar needs five parts of flour
برای هرپیمانه شکر پنج پیمانه آرد لازم است.

17. they pound rice until it turns into soft flour
آنها برنج را می کوبند تا تبدیل به آرد نرم شود.

18. this is the mill where they used to flour wheat
این آسیابی است که در آن گندم را آرد می کردند.

19. a cup of sugar and the like amount of flour
یک فنجان شکر و مقدار مساوی (یا همان مقدار) آرد

20. to make the cake, you will need two cups of flour and one cup of milk
برای درست کردن کیک دو فنجان آرد و یک فنجان شیر لازم خواهی داشت.

21. put the eggs in a mixer and then pour them onto the flour and sugar
تخم مرغ ها را در مخلوط کن بگذار سپس روی آن آرد و شکر بریز

22. The rice will grind down into flour.
[ترجمه اوستا کار] برنج به آرد تبدیل خواهد شد
|
[ترجمه گوگل]برنج به آرد تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]برنج به آرد تبدیل خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Blend together the eggs, sugar and flour.
[ترجمه گوگل]تخم مرغ و شکر و آرد را با هم مخلوط کنید
[ترجمه ترگمان]مخلوط کردن تخم مرغ، شکر و آرد را به هم ترکیب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Particles of wet flour cohered to form a paste.
[ترجمه گوگل]ذرات آرد مرطوب به هم چسبیده و خمیری تشکیل می دهند
[ترجمه ترگمان]ذرات آرد مرطوب خمیر را تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Beat up the eggs before you add the flour.
[ترجمه گوگل]قبل از اضافه کردن آرد تخم مرغ ها را با همزن بزنید
[ترجمه ترگمان]قبل از این که آرد را اضافه کنید، تخم مرغ را بزنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. She is mixing the mixture of flour and water.
[ترجمه گوگل]او مخلوط آرد و آب را مخلوط می کند
[ترجمه ترگمان]او مخلوطی از آرد و آب را مخلوط می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. This machine crushes wheat grain to make flour.
[ترجمه گوگل]این دستگاه دانه گندم را خرد می کند تا آرد درست شود
[ترجمه ترگمان]این ماشین گندم گندم را له می کند تا آرد تولید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. Whisk the egg and then add the flour.
[ترجمه Nila] تخم مرغ را هم زده و سپس آرد اضافه کنید
|
[ترجمه تسنیم ن] تخم مرغ را هم زده و سپس آرد را اضافه کنید .
|
[ترجمه گوگل]تخم مرغ را با همزن بزنید و سپس آرد را اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]تخم مرغ را باز کنید و سپس آرد را اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گرد (اسم)
hero, compass, powder, flour

ارد (اسم)
flour, farina

پودر (اسم)
powder, flour

مایعات بدن حیوانات (اسم)
flour

ارد کردن (فعل)
flour, pound

تخصصی

[شیمی] 1- آرد 2- هرچیز آرد مانند، گرد، پودر 3- آرد کردن، خرد کردن، گرد کردن 4- آرد زدن به، آردپوش کردن
[نساجی] آرد - پود

انگلیسی به انگلیسی

• finely ground meal made from grain; any fine powder
make into flour; sprinkle with flour, coat with flour; break up into particles
flour is a white or brown powder that is made by grinding grain. it is used to make bread, cakes, and pastry.

پیشنهاد کاربران

آرد _ آرد زدن _ پودر _ پودر زدن
flower = گل
flour ( n ) ( flaʊər ) =a fine white or brown powder made from grain, especially wheat, and used in cooking for making bread, cakes, etc.
flour
به معنی آرد هست و هم تلفظ با کلمه flower هست
تلفظش با flower یکی هست
Something to bake bread or cake with
flour
پودر/آرد گندم یا سایر غلات
آرد. . .
در کتاب زبان : ارد.
🍰Powder used to make bread or cake
� آرد�
آرد - گرد
معنی:ارد و پودر کیک هم میشه
My mother used a lot of flour for bake a cake
پودر، آرد ( adj ) - ( n ) :آرد کردن
پودر کیک، آرد
🎂🍰🍥🍙🍚🍞
Powder used to make bread or cake
The machin crushes wheat grain to make flour
My mother used a lot of food for bake a cake
Powder used to make bread or cake
Powder used to make bread pr cake
Powder used to make bread or cake
پودر مورد استفاده برای پختن نان و کیک
آرد گندم
آرد
آرد
یکی از مواد اولیه ی پخت کیک و پن کیک و پاپ کیک و . . .

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس