finite

/ˈfaɪˌnaɪt//ˈfaɪnaɪt/

معنی: محدود، فانی، مسندی
معانی دیگر: متناهی، پایان دار، کرانمند، کران بسته، باکران، فرجام دار، (دستور زبان - فعل) صرف شدنی، صرف شده، خود ایستا، (ریاضی) با پایان

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: limited in number, quantity, or duration; capable of being measured. (Cf. infinite.)
متضاد: infinite

- An hour has a finite number of minutes.
[ترجمه گوگل] یک ساعت تعداد دقیقه های محدودی دارد
[ترجمه ترگمان] یک ساعت دارای تعداد محدودی دقیقه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: bound by or subject to constraints or limits, as of time, space, or circumstance.
متضاد: infinite, unlimited

- Under the circumstances, our options are finite.
[ترجمه احمد] شرایط مختلف گزینه های ما را محدود می کنند.
|
[ترجمه گوگل] تحت شرایط، گزینه های ما محدود است
[ترجمه ترگمان] تحت این شرایط، گزینه های ما محدود هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- There is a finite amount of space in your closet, so you need to throw some things out.
[ترجمه گوگل] فضای محدودی در کمد شما وجود دارد، بنابراین باید برخی چیزها را بیرون بیندازید
[ترجمه ترگمان] فضای محدودی در کمد شما وجود دارد، بنابراین شما باید برخی چیزها را بیرون بریزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: finitely (adv.), finiteness (n.)
• : تعریف: that which is finite.
متضاد: infinite

جمله های نمونه

1. finite expansion
بسط با پایان

2. finite field
هیئت متناهی

3. finite number
عدد متناهی

4. finite verb
فعل خود ایستا

5. human knowledge is finite
دانش بشری محدود است.

6. We must accept finite disappointment, but we must never lose infinite hope.
[ترجمه گوگل]ما باید ناامیدی محدود را بپذیریم، اما هرگز نباید امید بی پایان را از دست بدهیم
[ترجمه ترگمان]ما باید ناامیدی finite را بپذیریم، اما نباید هرگز امید بی پایان را از دست ندهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The funds available for the health service are finite and we cannot afford to waste money.
[ترجمه گوگل]بودجه موجود برای خدمات بهداشتی و درمانی محدود است و ما نمی توانیم پول هدر دهیم
[ترجمه ترگمان]وجوه موجود برای خدمات بهداشتی محدود هستند و ما نمی توانیم پول هدر بدهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Only a finite number of situations can arise.
[ترجمه گوگل]فقط تعداد محدودی از موقعیت ها می توانند ایجاد شوند
[ترجمه ترگمان]تنها تعداد متناهی از موقعیت ها می تواند بوجود آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Resources are finite, and choices have to be made between competing priorities and needs.
[ترجمه گوگل]منابع محدود هستند و باید بین اولویت ها و نیازهای رقابتی انتخاب شود
[ترجمه ترگمان]منابع محدود هستند، و انتخاب باید بین اولویت های رقیب و نیازها انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. 'Am', 'is', 'are', 'was' and 'were' are the finite forms of 'be'; 'being', and 'been' are the non-finite forms.
[ترجمه گوگل]«آم»، «هست»، «هست»، «بود» و «بود» اشکال متناهی «بودن» هستند «بودن» و «بودن» اشکال نامتناهی هستند
[ترجمه ترگمان]آیا این وجود دارد که وجود دارد و این اشکال محدود بودن هستند؛ بودن و به صورت اشکال غیر متناهی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We only have a finite amount of time to complete this task - we can't continue indefinitely.
[ترجمه گوگل]ما فقط زمان محدودی برای تکمیل این کار داریم - نمی توانیم به طور نامحدود ادامه دهیم
[ترجمه ترگمان]ما تنها مقدار متناهی از زمان برای تکمیل این کار داریم - ما نمی توانیم به طور نامحدود ادامه دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The physical universe is finite in space and time.
[ترجمه گوگل]جهان فیزیکی از نظر مکان و زمان محدود است
[ترجمه ترگمان]دنیای فیزیکی در فضا و زمان محدود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Another possible origin of positive feedback is the finite internal impedance of the bias supply.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از منشأهای احتمالی بازخورد مثبت، امپدانس داخلی محدود عرضه بایاس است
[ترجمه ترگمان]منشا احتمالی بازخورد مثبت، مقاومت ظاهری محدود منبع بایاس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Finite State Grammars Although finite state grammars are weak they have been used in computational systems.
[ترجمه گوگل]گرامرهای حالت محدود اگرچه گرامرهای حالت محدود ضعیف هستند، اما در سیستم‌های محاسباتی مورد استفاده قرار گرفته‌اند
[ترجمه ترگمان]Grammars ایالتی متناهی هر چند گرامر ایالتی محدود ضعیف هستند اما در سیستم های محاسباتی مورد استفاده قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It was a case of finite time and brainpower too broadly dissipated, Taylor came to think.
[ترجمه گوگل]تیلور به این فکر افتاد که این یک مورد زمان محدود بود و قدرت مغز به طور گسترده ای از بین رفته بود
[ترجمه ترگمان]این یک نمونه از زمان محدود بود و قدرت ذهنی بیش از حد گسترده بود، تیلور به این فکر افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محدود (صفت)
definite, adjacent, adjoining, moderate, limited, finite, confined, narrow, bounded, defined, terminate, determinate, limitary, parochial, straightlaced, straitlaced

فانی (صفت)
finite, transitory, mortal, fugitive, transient, passing, deathly, ephemera, inconstant, perishable

مسندی (صفت)
finite, predicative

تخصصی

[عمران و معماری] محدود - معین
[کامپیوتر] محدود
[برق و الکترونیک] متناهی ؛ محدود دارای محدود ی ثابت و معینی از مقادیر . - پایان دار، کرانه دار، محدود
[نساجی] محدود
[ریاضیات] با پایان، متناهی، محدود، پایان دار، معین، با کران

انگلیسی به انگلیسی

• having limitations, having bounds; subject to limits or restrictions; can be counted (mathematics)
something that is finite has a limited size which cannot be increased; a formal word.

پیشنهاد کاربران

finite 2 ( adj ) =a finite verb form or clause shows a particular tense, person, and number, e. g. “Am”, “is”, “are”, are the finite forms of “be”; “being” and “been” are the non - finite forms.
finite
finite 1 ( adj ) ( faɪnaɪt ) =having a definite limit or fixed size, e. g. The world's resources are finite.
finite
درمورد منابع میتونه به معنی تجدید ناپذیر باشه
مثل سوخت های فسیلی
🔊 دوستان تلفظ درست این کلمه ( فاینایت ) می باشد اما متضاد آن که infinite هست به صورت ( اینفینِت ) تلفظ می شود
غیرصفر، ناصفر
متناهی
محدود
متناهی
کران مند
پایان پذیر

بپرس