hindquarter

/ˈhaɪnˌdwɔːrtər//ˈhaɪnˌdwɔːtə/

معنی: ران گاو، نیم شقه، پای گاو
معانی دیگر: (قصابی) ران (گاو و گوسفند و گوساله و غیره)، نصف قسمت خلفی گوشت گاو یا گوساله وگوسفند

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one half of the rear part of a butchered animal, including one leg and parts of the hip and back.

(2) تعریف: (pl.) the posterior portion of a four-legged animal.

جمله های نمونه

1. In a trot the forequarters and hindquarters are mutually co-ordinated while the back remains level, firm and relatively motionless.
[ترجمه گوگل]در یورتمه، ربع جلویی و عقبی به طور متقابل هماهنگ می شوند در حالی که پشت صاف، محکم و نسبتاً بی حرکت می ماند
[ترجمه ترگمان]در حالیکه قسمت عقب، ثابت، محکم و نسبتا بی حرکت باقی می ماند، the و نیم تنه عقبی دو طرف یکدیگر را هماهنگ می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Both animals had huge shrapnel wounds on their hindquarters.
[ترجمه گوگل]هر دو حیوان زخم های ترکش بزرگی در قسمت عقب خود داشتند
[ترجمه ترگمان]هر دو حیوان زخم های بزرگی روی دو بدن خود داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Instead of scraping away at its hindquarters it can now kill the rabbit.
[ترجمه گوگل]به جای خراش دادن در قسمت عقبی خود، اکنون می تواند خرگوش را بکشد
[ترجمه ترگمان]به جای آن که به جای آن که hindquarters را بگیرد، حالا می تواند خرگوش را بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Rat's eyes had grown redder, and its hindquarters were bunching.
[ترجمه گوگل]چشمان موش سرخ‌تر شده بود و قسمت‌های عقبی‌اش انباشته شده بود
[ترجمه ترگمان]چشم های رت قرمزتر شده بود و باسن دو hindquarters جای گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He punched one of them in the hindquarters; it moved a pace and grazed on.
[ترجمه گوگل]او با مشت به قسمت عقبی یکی از آنها کوبید به سرعت حرکت کرد و ادامه داد
[ترجمه ترگمان]او یکی از آن ها را با مشت به دو قسمت عقب ضربه زد؛ حرکت کرد و به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Gentle pressure over the hindquarters as shown may first be necessary to evoke the required response.
[ترجمه گوگل]فشار ملایم روی قسمت های عقبی همانطور که نشان داده شده است ممکن است ابتدا برای برانگیختن پاسخ مورد نیاز لازم باشد
[ترجمه ترگمان]فشار ملایم بر روی نیم تنه عقبی باید برای اولین بار لازم باشد تا پاسخ مورد نیاز را برانگیزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I cut off a hindquarter, and then returned the remains to nature's icebox.
[ترجمه گوگل]یک ربع عقب را قطع کردم و سپس بقایای آن را به جعبه یخ طبیعت برگرداندم
[ترجمه ترگمان]ران گاو را قطع کردم و بعد بقایای یخ را به یخچال آوردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This Can be accomplished by lifting the hindquarter with the tail, piffling the foreleg, and applying a pumping motion with a foot in the flank.
[ترجمه گوگل]این کار را می توان با بلند کردن ربع عقبی با دم، خنثی کردن ساق پا و اعمال یک حرکت پمپاژ با پا در پهلو انجام داد
[ترجمه ترگمان]این کار با بلند کردن the با دم، رد پای جلو و اعمال یک حرکت پمپاژ با یک پا در جناح انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Larger animals with the speed and power to escape are grappled by the hindquarters until the leopard can seize the throat.
[ترجمه گوگل]حیوانات بزرگتر با سرعت و قدرت فرار توسط قسمت عقبی دست و پنجه نرم می کنند تا زمانی که پلنگ بتواند گلو را بگیرد
[ترجمه ترگمان]حیوانات بزرگ تر با سرعت و قدرت برای فرار، تا زمانی که پلنگ بتواند گلو را بگیرد، با دو لایه دست و پنجه نرم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her narrow waist emphasised the rounded curve of her hips and plump hindquarters.
[ترجمه گوگل]کمر باریک او بر انحنای گرد باسن و پشتی چاق او تأکید داشت
[ترجمه ترگمان]کمر باریک او بر انحنای گرد باسن و نیم تنه عقبی او تاکید داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The poor creature lifted itself up on its wobbly front legs and then dragged its hindquarters behind it.
[ترجمه گوگل]موجود بیچاره خود را روی پاهای متلاطم جلویی اش بلند کرد و سپس رباط عقبی خود را به پشت خود کشید
[ترجمه ترگمان]موجود بی نوا خود را روی پاهای لرزان خود بلند کرد و پس از آن دو تن را عقب کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ران گاو (اسم)
hindquarter

نیم شقه (اسم)
hindquarter

پای گاو (اسم)
hindquarter

تخصصی

[علوم دامی] کوارتر پسین

انگلیسی به انگلیسی

• meat from the rear part of an animal

پیشنهاد کاربران

بپرس