indigestion

/ˌɪndaɪˈdʒest͡ʃən//ˌɪndɪˈdʒest͡ʃən/

معنی: سوء هاضمه، بد گواری، دیر هضمی، رودل
معانی دیگر: گوارش ناپذیری، هضم ناپذیری، ناگوارایی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: indigestive (adj.)
(1) تعریف: inability to digest, or difficulty in digesting food.

(2) تعریف: an instance of discomfort caused by this difficulty.

جمله های نمونه

1. acid indigestion
سو هاضمه ی اسیدی،ترش کردن

2. A food that is too fatty may cause indigestion.
[ترجمه گوگل]غذای خیلی چرب ممکن است باعث سوء هاضمه شود
[ترجمه ترگمان]غذایی که بیش از حد چرب است ممکن است موجب سو هاضمه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Do you suffer from indigestion after you have eaten?
[ترجمه گوگل]آیا بعد از خوردن غذا از سوء هاضمه رنج می برید؟
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه غذا خوردی سو هاضمه داری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was prone to indigestion after rich restaurant meals.
[ترجمه گوگل]او پس از وعده های غذایی غنی در رستوران مستعد سوء هاضمه بود
[ترجمه ترگمان]او پس از غذاهای رستوران های ثروتمند مستعد سو هاضمه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Rich food always gives me indigestion.
[ترجمه گوگل]غذای غنی همیشه به من سوء هاضمه می دهد
[ترجمه ترگمان]غذاهای چرب همیشه به من سو هاضمه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The boy had indigestion,and he regurgitated all his food.
[ترجمه گوگل]پسرک دچار سوء هاضمه بود و تمام غذایش را پس گرفت
[ترجمه ترگمان]اون پسر دچار سو هاضمه شده و اون همه غذا رو از بین رفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He suffered from indigestion and bloating.
[ترجمه گوگل]او از سوء هاضمه و نفخ رنج می برد
[ترجمه ترگمان]از سو هاضمه و نفخ شکم رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Don't bolt your food you'll get indigestion!
[ترجمه گوگل]غذای خود را پیچ و تاب نکنید، دچار سوء هاضمه می شوید!
[ترجمه ترگمان]غذایت را قطع نکن، سو هاضمه می گیری!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Indigestion can be brought on by a surfeit of rich food.
[ترجمه گوگل]سوء هاضمه می تواند با مصرف زیاد غذای غنی ایجاد شود
[ترجمه ترگمان]Indigestion را می توان با بیش از حد مواد غذایی غنی به ارمغان آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You'll give yourself indigestion if you swallow your dinner so quickly.
[ترجمه گوگل]اگر شام خود را به این سرعت قورت دهید، دچار سوء هاضمه خواهید شد
[ترجمه ترگمان]اگر به این سرعت dinner را قورت بدهید، سو هاضمه خواهید داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Spicy food always gives me indigestion.
[ترجمه گوگل]غذاهای تند همیشه باعث سوء هاضمه می شوند
[ترجمه ترگمان]غذای ادویه دار همیشه به من سو هاضمه میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You're bound to get indigestion if you guzzle like that!
[ترجمه گوگل]اگر اینطور نوش جان کنید حتما دچار سوء هاضمه خواهید شد!
[ترجمه ترگمان]اگر این را بخورید، سو هاضمه بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. No time for insomnia, backaches, headaches, indigestion or general lethargy.
[ترجمه گوگل]زمانی برای بی خوابی، کمردرد، سردرد، سوء هاضمه یا بی حالی عمومی نیست
[ترجمه ترگمان]هیچ زمانی برای بیخوابی، backaches، سردرد، سوهاضمه یا رخوت عمومی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He suffered from bouts of indigestion.
[ترجمه گوگل]او از حملات سوء هاضمه رنج می برد
[ترجمه ترگمان]او از کش مکش of رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Now we get rocks when we have indigestion or a sprained wrist.
[ترجمه گوگل]حالا وقتی دچار سوء هاضمه یا رگ به رگ شدن مچ می شویم سنگ می گیریم
[ترجمه ترگمان]حالا که دچار سو هاضمه یا مچ رگ به رگ شده، سنگ به دست می گیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سوء هاضمه (اسم)
cachexia, cachexy, indigestion, dyspepsia

بد گواری (اسم)
indigestion, dyspepsia

دیر هضمی (اسم)
indigestion

رودل (اسم)
indigestion

تخصصی

[علوم دامی] بدگوارشی، سوءهاضمه .

انگلیسی به انگلیسی

• difficulty in digesting food, dyspepsia
indigestion is pain that you get when you cannot digest food.

پیشنهاد کاربران

سو هاضمه
🔊 دوستان تلفظ درست این کلمه {ایندیجِسچِن} می باشد؛ آن را به اشتباه ( ایندیجِسشِن ) نخوانید!
سوء هاضمه، رودل
سوء هاضمه، بد گواری، دیر هضمی، رودل
difficulty in digesting food

بپرس