larva

/ˈlɑːrvə//ˈlɑːvə/

معنی: کرم، کرم حشره، نوزاد حشره، لیسه
معانی دیگر: (حالت اولیه و کرم مانند حشره و غیره که بعدا کاملا تغییر شکل می دهد مثلا: کرم پروانه می شود و بچه قورباغه وزغ می شود) لیسه، غنج، سبوسه، کرمینه، لارو، شفیره

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: larvae
مشتقات: larval (adj.)
(1) تعریف: a newly hatched, wingless insect, often in the form of a worm, before it undergoes metamorphosis into its adult form.

(2) تعریف: the young of other animals that undergo metamorphosis, at a similarly immature stage.

جمله های نمونه

1. these eggs hatch into larva
این تخم ها تبدیل به لیسه می شوند.

2. A larva metamorphoses into a chrysalis and then into a butterfly.
[ترجمه گوگل]یک لارو دگرگون می‌شود و به کریزالیس و سپس به پروانه تبدیل می‌شود
[ترجمه ترگمان]یک لارو metamorphoses به a و بعد به پروانه تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A larva metamorphose into a chrysalis and then into a butterfly.
[ترجمه گوگل]دگرگونی لارو به گل داودی و سپس به پروانه تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]یک لارو metamorphose به a و بعد به پروانه تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A caterpillar is the larva of a butterfly.
[ترجمه گوگل]کاترپیلار لارو پروانه است
[ترجمه ترگمان]کرم یک کرم پروانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The tadpole is the larva of the frog.
[ترجمه گوگل]قورباغه لارو قورباغه است
[ترجمه ترگمان]The لارو قورباغه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The larva hatches out and lives in the soil.
[ترجمه گوگل]لارو بیرون آمده و در خاک زندگی می کند
[ترجمه ترگمان]لارو باز می شود و در خاک زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There are three stages - larva, nymph and adult - each of which quite often feeds off a different host.
[ترجمه گوگل]سه مرحله وجود دارد - لارو، پوره و بالغ - که هر کدام اغلب از یک میزبان متفاوت تغذیه می کنند
[ترجمه ترگمان]سه مرحله وجود دارد: لارو، پری و بزرگسالان - که هر کدام اغلب از میزبان متفاوتی تغذیه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. An ant-lion larva lies in wait at the bottom of its specially constructed pit.
[ترجمه گوگل]یک لارو مورچه شیر در ته گودال مخصوص خود در کمین نشسته است
[ترجمه ترگمان]یک لارو مورچه - شیر در انتظار در پایین حفره مخصوص خودش قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The sea squirt larva is not the only filter-feeder with such a significant rod in its back.
[ترجمه گوگل]لارو سرپیچ دریایی تنها فیلتر تغذیه کننده ای نیست که چنین میله ای در پشت خود دارد
[ترجمه ترگمان]لارو squirt دریا تنها فیدر با چنین میله ای در پشت خود نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. When the larva first began to develop from the egg, its cells were segregated into two groups.
[ترجمه گوگل]هنگامی که لارو برای اولین بار از تخم شروع به رشد کرد، سلول های آن به دو گروه تقسیم شدند
[ترجمه ترگمان]هنگامی که لارو ابتدا از تخم بیرون آمد، سلول های آن به دو گروه تقسیم شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The entire body of the larva is being dismembered and reassembled.
[ترجمه گوگل]تمام بدن لارو در حال تکه تکه شدن و جمع آوری مجدد است
[ترجمه ترگمان]کل بدن لارو شل شده و دوباره تشکیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The larva moults to give rise to the four-legged nymph, which, after five more days, becomes the adult mite.
[ترجمه گوگل]لارو پوست اندازی می کند تا پوره چهار پا را ایجاد کند که پس از پنج روز دیگر تبدیل به کنه بالغ می شود
[ترجمه ترگمان]لارو تبدیل به یک پری چهار پا می شود که پس از پنج روز دیگر به یک mite بزرگ سال تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Escamoles are the larva and pupa stage of the red ant.
[ترجمه گوگل]اسکامول ها مرحله لارو و شفیره مورچه قرمز هستند
[ترجمه ترگمان]Escamoles لارو و pupa مورچه قرمز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The particular larva around which a mussel pearl forms lives in its adult stage in the eider duck.
[ترجمه گوگل]لارو خاصی که در اطراف آن مروارید صدف شکل می گیرد در مرحله بالغ خود در اردک اردک زندگی می کند
[ترجمه ترگمان]لارو ویژه ای که در اطراف آن یک مروارید mussel شکل می گیرد در مرحله بزرگسالی خود در اردک eider زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کرم (اسم)
cream, phylloxera, magnificence, benefaction, worm, worms, helminth, munificence, larva

کرم حشره (اسم)
grub, larva, maggot

نوزاد حشره (اسم)
larva

لیسه (اسم)
lick, larva, scraper

تخصصی

[زمین شناسی] لارو، نوزاد حشراتی که دگردیسی کامل دارند تا مرحله شفیرگی
[بهداشت] شفیره - لارو

انگلیسی به انگلیسی

• early wingless stage of an insect (entomology)
a larva is an insect at the stage before it becomes an adult. larvae look like short, fat worms.

پیشنهاد کاربران

حشره یا جانداری که از تخمش درومده اما هنوز نوزاده و خیلی کم تحرک
حتی بچه قورباغه

بپرس