nephew

/ˈnefjuː//ˈnevjuː/

معنی: پسر خواهر، پسر برادر
معانی دیگر: (مذکر) برادرزاده، خواهرزاده، پسر خواهر(اگر مونث باشد می شود: niece)، (قدیمی) پسر حرامزاده، پسر برادر زن و خواهر شوهر وغیره

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a son of one's brother, brother-in-law, sister, or sister-in-law.

جمله های نمونه

1. she estated half of her property in her nephew
نیمی از ملک خود را به برادرزاده اش بخشید.

2. I watched my 2-year-old nephew toddling around after his puppy.
[ترجمه مرتضی طوسی] من برادرزاده ی 2 ساله ام را در حالی که دور سگش جست و خیز میکرد دیدم
|
[ترجمه گوگل]من برادرزاده 2 ساله ام را تماشا کردم که به دنبال توله سگش می چرخید
[ترجمه ترگمان]من پسر ۲ ساله - م رو دیدم که دنبال his
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was a nephew of my friend.
[ترجمه Meli] او خواهر زاده یا برادر زاده دوست من بود
|
[ترجمه 하니] او برادر زادهٔ دوستم بود
|
[ترجمه Mary] او خواهر زاده یا برادر زاده ( مذکر ) دوستم بود
|
[ترجمه گوگل]او برادرزاده دوستم بود
[ترجمه ترگمان]او برادرزاده دوست من بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He asked his nephew to execute his will.
[ترجمه محمد صحرائی] او از برادرزاده اش ( خواهر زاده ) خواست که وصیتش را اجرا کند.
|
[ترجمه گوگل]از برادرزاده اش خواست وصیتش را اجرا کند
[ترجمه ترگمان]از برادرزاده خود خواست که وصیت نامه خود را اجرا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He gave his foolish nephew some seasonable advice.
[ترجمه محمد صحرائی] او به برادر زاده ابلهش ( ساده لوحش ) نحصیت هایی در خور آن کرد .
|
[ترجمه گوگل]او به برادرزاده احمق خود توصیه های فصلی کرد
[ترجمه ترگمان]سپس به برادرزاده احمقانه خود گوش داد و مدتی به او نصیحت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Gray caught smallpox from his nephew.
[ترجمه گوگل]گری از برادرزاده اش آبله گرفت
[ترجمه ترگمان]گری از برادرزاده خود آبله گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She has a nephew who is just ten years of age.
[ترجمه فردین] اون ( مونث ) یه برادر زاده/خواهر زاده داره که فقط ده سال سن داره
|
[ترجمه گوگل]او یک برادرزاده دارد که فقط ده سال سن دارد
[ترجمه ترگمان]a دارد که فقط ده سال دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They were murmuring about the boss's nephew getting the job.
[ترجمه گوگل]زمزمه می کردند که برادرزاده رئیس این کار را پیدا کند
[ترجمه ترگمان]داشتند درباره برادرزاده سرکارگر زمزمه می کردند که کار را انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Stanley, come and say hello to your nephew.
[ترجمه گوگل]استنلی، بیا و به برادرزاده ات سلام کن
[ترجمه ترگمان](استنلی)، بیا به برادرزاده خودت سلام کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He entrusted his nephew with the task.
[ترجمه گوگل]او این کار را به برادرزاده اش سپرد
[ترجمه ترگمان]او برادرزاده اش را با این وظیفه به عهده گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She inflicted her nephew on them for the weekend.
[ترجمه گوگل]او برادرزاده اش را برای آخر هفته به آنها تحمیل کرد
[ترجمه ترگمان]او برادرزاده اش را برای آخر هفته به آن ها تحمیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He entrusted the task to his nephew.
[ترجمه گوگل]او این کار را به برادرزاده اش سپرد
[ترجمه ترگمان]این ماموریت را به برادرزاده خود واگذار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. My nephew is just setting out on a career in journalism.
[ترجمه گوگل]برادرزاده من به تازگی شروع به کار در روزنامه نگاری کرده است
[ترجمه ترگمان]برادرزاده من در حال حاضر شغلی در زمینه روزنامه نگاری در دست دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I took my two-year old nephew down to the beach with his bucket and spade.
[ترجمه گوگل]برادرزاده دو ساله ام را با سطل و بیلش به ساحل بردم
[ترجمه ترگمان]من پسر خواهر دو سال - م رو با سطل و بیل - م بردم ساحل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پسر خواهر (اسم)
nephew

پسر برادر (اسم)
nephew

انگلیسی به انگلیسی

• son of one's brother or sister
your nephew is the son of your sister, brother, sister-in-law, or brother-in-law.

پیشنهاد کاربران

nephew ( n ) ( nɛfyu ) =the son of your brother or sister; the son of your husband's or wife's brother or sister
nephew
بچه برادر یا خواهر که پسر باشد
سلام دوستان دقت کنید
ما میایم از nephew استفاده می کنیم وقتی برادر زاده من یا خواهر زاده من پسر ( مذکر ) باشه حالا چه برادر زادت باشه چه خواهر زاده
ولی وقتی خواهر زاده یا برادر زاده من دختر ( مؤنث ) باشه باید از niece استفاده کنم
اینا رو دقت کنید. 👍
پسر خواهر، پسر برادر
پسره خواهر، برادر، خواهرشوهر، برادرشوهر
پسر برادر یا خواهر یا خواهر شوهر یا برادر شوهر
حرامزاده
ر. ک. داستان رومئو و ژولیت
brother 's son
sister 's son
پسر برادر ولی اگر دختربود niece هست
برادر زاده یا خواهر زاده
برادر زاده
The son of your brother or sister
پسر خواهر پسر برادر
برادر زاده یا خواهر زاده مذکر
خواهر زاده برادر زاده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس