pantomime

/ˈpæntəˌmaɪm//ˈpæntəmaɪm/

معنی: نمایش صامت مخصوصا با ماسک، تقلید در اوردن
معانی دیگر: به صورت نمایش صامت بیان کردن، لال بازی درآوردن، خموشگری کردن، (روم باستان) بازیگر صامت (که با ادا و اشاره نقش خود را بازی می کرد)، نمایش صامت، نمایش خموش، بازیگری صامت، هنر نمایش خموش، (عمل یا حرکت که با حرف همراه نیست) خموشگری، صامت کاری، پانتومیم، بیان صامت، (انگلیس) نمایش فکاهی و موزیکال ویژه ی ایام کریسمس

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a type of theatrical performance in which stories, meanings, or emotions are expressed by gestures, movements, and facial expressions, usu. without speech; mime.
مشابه: mime

(2) تعریف: the art or process, or an instance, of transmitting information or emotion by gestures and facial expressions.

(3) تعریف: a person who performs pantomime.
مشابه: mime, mimic
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: pantomimes, pantomiming, pantomimed
• : تعریف: to express or convey mutely by gestures, movements, and facial expressions.
مشابه: mime
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to express something using pantomime.
مشابه: mime

جمله های نمونه

1. Let's take the children to the pantomime!
[ترجمه گوگل]بچه ها رو ببریم پانتومیم!
[ترجمه ترگمان]بچه ها را به پانتومیم ببریم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He has also appeared in pantomime.
[ترجمه گوگل]او در پانتومیم نیز ظاهر شده است
[ترجمه ترگمان]او همچنین در پانتومیم ظاهر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We took the children to a pantomime.
[ترجمه گوگل]بچه ها را به پانتومیم بردیم
[ترجمه ترگمان]ما بچه ها را به پانتومیم بردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He wore a black cloak, like a pantomime villain.
[ترجمه گوگل]او یک شنل سیاه پوشیده بود، مانند یک شرور پانتومیم
[ترجمه ترگمان]شنل سیاه پوشیده بود، مثل a pantomime
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The audience roared at the pantomime.
[ترجمه گوگل]تماشاگران در پانتومیم غرش کردند
[ترجمه ترگمان]تماشاچیان به نمایش pantomime پرداختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Pantomime is about bringing laughter to thousands.
[ترجمه گوگل]پانتومیم درباره خنده هزاران نفر است
[ترجمه ترگمان]Pantomime در مورد خندیدن به هزاران نفر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When I finally arrived, he made a pantomime of checking his watch and shaking it in disbelief.
[ترجمه گوگل]وقتی بالاخره رسیدم، او یک پانتومیم ساخت و ساعتش را چک کرد و در کمال ناباوری تکانش داد
[ترجمه ترگمان]وقتی که من رسیدم، او به pantomime نگاه کرد که ساعتش را چک کند و با ناباوری آن را تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She's acted in a lot of pantomime.
[ترجمه گوگل]او در بسیاری از پانتومیم بازی کرده است
[ترجمه ترگمان]در بسیاری از pantomime عمل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They were made welcome with the usual pantomime of exaggerated smiles and gestures.
[ترجمه گوگل]آنها با پانتومیم معمول لبخندها و حرکات اغراق آمیز مورد استقبال قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]آن ها با حرکات و اشارات معمول لبخنده ای اغراق آمیزی به او خوشامد گفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The company's board meetings had become a pantomime and no decisions were ever made.
[ترجمه گوگل]جلسات هیئت مدیره شرکت تبدیل به پانتومیم شده بود و هیچ تصمیمی گرفته نمی شد
[ترجمه ترگمان]جلسات هیات مدیره شرکت به یک پانتومیم تبدیل شده بودند و هیچ تصمیمی گرفته نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It's an evening of music, drama and pantomime.
[ترجمه گوگل]این یک شب موسیقی، درام و پانتومیم است
[ترجمه ترگمان]یک شب موسیقی، درام و پانتومیم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He's been in the local pantomime since the year dot.
[ترجمه گوگل]او از سال نقطه در پانتومیم محلی بوده است
[ترجمه ترگمان]از اون سال به بعد اون تو the محلی بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There then followed a curious little pantomime, apparently also dictated by tradition.
[ترجمه گوگل]سپس یک پانتومیم کوچک کنجکاو دنبال شد که ظاهراً توسط سنت نیز دیکته شده بود
[ترجمه ترگمان]سپس به دنبال یک پانتومیم عجیب و غریب، که ظاهرا توسط سنت دیکته شده بود، پیروی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Another, big bad Barrie McDermott, booed like a pantomime villain.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از باری مک درموت بد بزرگ، مانند یک شرور پانتومیم هو شد
[ترجمه ترگمان]دیگری، یک خانه بد در McDermott، ما را به عنوان یک جنایتکار پانتومیم نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Her island had a twenty-foot movie screen, a pantomime parade, carnival.
[ترجمه گوگل]جزیره او یک صفحه فیلم بیست فوتی، رژه پانتومیم، کارناوال داشت
[ترجمه ترگمان]جزیره او صفحه بیست پا داشت، یک نمایش نمایش pantomime در کارناوال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نمایش صامت مخصوصا با ماسک (اسم)
pantomime

تقلید در اوردن (فعل)
monkey, mock, mime, pantomime

تخصصی

[سینما] لال بازی - حرکات - رقص و لال بازی

انگلیسی به انگلیسی

• mime show, theatrical performance in which one expresses ideas through movement and gestures without speaking
perform a mime show, make a performance in which one expresses ideas through movement and gestures without speaking
a pantomime is a funny musical play for children. pantomimes are usually performed at christmas.

پیشنهاد کاربران

این کلمه به معنی پانتومیم در فارسی نیست بلکه به عمل ادا در اوردن گفته میشه. بازی ای که توی فارسی بهش میگن پانتومیم به انگلیسی میشه charades.
پانتومیمیدن.
همون پانتومیم خودمون
نمایش اشاره ای
بازی بی گفتار/بی صدا
بازیگری بی گفتار/بی صدا
پانتو: پیشوند است و به معنی همه و میم: نمایشِ تقلیدی بدون حرف و صدا : ادا اطوار، ادا بازی ( در خندوانه )

بپرس