peri

/ˈpɪəri//ˈpɪəri/

معنی: پری
معانی دیگر: (از ریشه فارسی)، (اسطوره ی ایرانی) پری، پیشوند:، اطراف، پیرا -، دور -، برون [periscope]، فرشته

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a fairy or elf of Persian mythology that is descended from evil angels and must do penance before being admitted to paradise.
پیشوند ( prefix )
• : تعریف: around; about; surrounding.

- perimeter
[ترجمه گوگل] محیط
[ترجمه ترگمان] اطراف رو بگردید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- period
[ترجمه گوگل] عادت زنانه
[ترجمه ترگمان] دوره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. At last, the multi-view PERI method is presented, which can generate realistic facial expression in different viewpoints Animation data are absolutely necessary in an animation system.
[ترجمه گوگل]در نهایت، روش PERI چند نمای ارائه شده است، که می تواند حالت واقعی صورت را در دیدگاه های مختلف ایجاد کند داده های انیمیشن در یک سیستم انیمیشن کاملا ضروری هستند
[ترجمه ترگمان]در نهایت، روش multi - ارائه شده است، که می تواند بیان واقع گرایانه صورت را در نقطه نظرات مختلف ایجاد کند که در یک سیستم انیمیشن به طور کامل ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Objective To analyze peri - implant alveolar bone loss with radiography.
[ترجمه گوگل]هدف: تجزیه و تحلیل از دست دادن استخوان آلوئولی اطراف ایمپلنت با رادیوگرافی
[ترجمه ترگمان]هدف تجزیه و تحلیل شکست استخوان peri - ایمپلنت با radiography
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Los peri ? ? dicos dieron muchas noticias sobre la guerra en el Golfo.
[ترجمه گوگل]لوس پری؟ ? dicos dieron muchas noticias sobre la guerra en el Golfo
[ترجمه ترگمان]لوس peri \"؟\" ؟ dieron muchas sobre la guerra en خلیج el
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Readers will discover an entertaining tale of Peri, a sad prince and a sea dragon.
[ترجمه گوگل]خوانندگان داستان سرگرم کننده ای از پری، یک شاهزاده غمگین و یک اژدهای دریایی را کشف خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]خوانندگان داستان سرگرم کننده شعر پری، یک شاهزاده غمگین و یک اژدهای دریایی را کشف خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Objective To acknowledge the estrin level of peri menopausal female in Jilin area.
[ترجمه گوگل]هدف: تعیین سطح استرین در زنان یائسه در منطقه جیلین
[ترجمه ترگمان]هدف تایید سطح estrin زنان یائسه در منطقه Jilin است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mi hijo entrega peri ? ? dicos . Enrega el peri ? ? dico matutino.
[ترجمه گوگل]Mi hijo entrega peri ? ? دیکوها انرگا ال پری؟ ? دیکو ماتوتینو
[ترجمه ترگمان]Mi hijo peri \"؟\" ؟ \" ؟ \" dicos Enrega el؟ dico matutino \"؟\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Analysis of the Clinical Effect of Electroacupuncture on Peri - climacteric Syndrome.
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل اثر بالینی طب سوزنی الکتریکی بر سندرم پری-کلیماکتریک
[ترجمه ترگمان]تحلیل اثر بالینی of بر روی سندروم حاد تنفسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Methods 121 cases with peri - umbilicus allergic contact dermatitis were tested with a standardized patch - testing technique.
[ترجمه گوگل]روش‌ها 121 مورد مبتلا به درماتیت تماسی آلرژیک اطراف ناف با روش استاندارد پچ تست مورد آزمایش قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]روش های ۱۲۱ مورد مربوط به درماتیت تماسی با پری - umbilicus با یک تکنیک تست وصله استاندارد تست شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Cata condensed, peri condensed and biphenyl type aromatic unit structures coexist in resins subfractions and pentane asphaltenes, while the proportion of biphenyl type structure is relatively small.
[ترجمه گوگل]ساختارهای واحد آروماتیک کاتا متراکم، پری چگال شده و نوع بی فنیل در زیربخش‌های رزین و آسفالتین‌های پنتان وجود دارند، در حالی که نسبت ساختار نوع بی‌فنیل نسبتاً کوچک است
[ترجمه ترگمان]cata متراکم، peri و بای type ساختار واحد آروماتیک در resins subfractions و pentane asphaltenes وجود دارند در حالی که نسبت ساختار نوع بای نسبتا کوچک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Mainly to peri urban agriculture, agriculture, forestry, animal husbandry, fishery - round development.
[ترجمه گوگل]عمدتاً به کشاورزی پیرامون شهری، کشاورزی، جنگلداری، دامپروری، ماهیگیری - توسعه دور
[ترجمه ترگمان]به طور عمده به کشاورزی شهری، کشاورزی، جنگلداری، دامداری و توسعه همه جانبه کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Objective To rational management method of the peri operative treatment of severe Budd - Chiari syndrome.
[ترجمه گوگل]هدف روش مدیریت منطقی درمان حین عمل سندرم شدید بود-کیاری
[ترجمه ترگمان]هدف یک روش مدیریت منطقی برای درمان موثر سندروم Budd - Chiari
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Results: 18 patients were pulled out the peri - operation got well and left hospital.
[ترجمه گوگل]یافته‌ها: 18 بیمار پس از عمل خارج شدند و پس از عمل خوب شدند و بیمارستان را ترک کردند
[ترجمه ترگمان]نتایج: ۱۸ بیمار از خارج از بیمارستان بیرون کشیده شدند و بیمارستان را ترک کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The town is located in peri - urban, more developed market economy.
[ترجمه گوگل]این شهر در حومه شهری، اقتصاد بازار توسعه یافته تر واقع شده است
[ترجمه ترگمان]این شهر در مناطق peri شهری و اقتصادی توسعه یافته تری قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As peri - menopause begins, fat tends to accumulate waist and chest, increasing our risk of heart disease.
[ترجمه گوگل]با شروع دوره یائسگی، چربی تمایل به تجمع در ناحیه کمر و سینه دارد و خطر ابتلا به بیماری قلبی را افزایش می دهد
[ترجمه ترگمان]همانطور که پری - یائسگی آغاز می شود، چربی به دور کمر و سینه جمع می شود و ریسک بیماری قلبی را افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. What should I do? Do I need peri - odontal surgery?
[ترجمه گوگل]باید چکار کنم؟ آیا به جراحی پری دنتال نیاز دارم؟
[ترجمه ترگمان]من باید چه کار کنم؟ من جراحی peri رو لازم دارم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پری (اسم)
full, repletion, glut, fullness, elf, fairy, day before yesterday, peri, pixie, suffusion, fay, pixy

انگلیسی به انگلیسی

• beautiful supernatural being who is an offspring of fallen angels who is excluded from paradise until penance is accomplished (persian mythology); pretty and graceful girl

پیشنهاد کاربران

به عنوان پیشوند، حول و حوش
[پیشوند]
دُورا - ، گِرد - ، گِردا - ، پیرامون ، کنار
به عنوان پیشوند، مجاور.
پری واژه ای فارسی است و peri، perry برگرفته شده از واژه ی فارسی است!
مؤنث جن، زن زیبا و. . .

بپرس