platter

/ˈplætər//ˈplætə/

معنی: دیس، صفحه گرامافون، بشقاب بزرگ، هر چیز پهن
معانی دیگر: (ظرف) دیس، بشقاب بیضی، خوانچه، تریان، طبقچه، صفحه ی گردان (که صفحه ی گرامافون را روی آن قرار می دهند)، (عامیانه) صفحه ی گرامافون

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: on a silver platter
(1) تعریف: a large shallow dish used for serving food.

(2) تعریف: a menu item or meal served in a shallow dish.

(3) تعریف: a phonograph record.

جمله های نمونه

1. I'll have the steak and chicken combo platter.
[ترجمه گوگل]من بشقاب ترکیبی استیک و مرغ را می خورم
[ترجمه ترگمان]من استیک و مرغ سوخاری می خورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. To serve, arrange rabbit pieces on a warm platter.
[ترجمه گوگل]برای سرو، تکه های خرگوش را در یک بشقاب گرم بچینید
[ترجمه ترگمان]برای خدمت، چیدن قطعات خرگوش روی یک بشقاب گرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Which, as we know, is death on a platter with two sides and bread for a pitcher.
[ترجمه گوگل]که همانطور که می دانیم مرگ در سینی دو طرفه و نان برای کوزه است
[ترجمه ترگمان]چنانکه می دانیم، مرگ در یک سینی با دو طرف و نان برای یک پارچ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Transfer the rabbit to a large platter and continue cooking in this manner until all of the rabbit is browned.
[ترجمه گوگل]خرگوش را به یک بشقاب بزرگ منتقل کنید و به همین ترتیب پخت را ادامه دهید تا تمام خرگوش قهوه ای شود
[ترجمه ترگمان]خرگوش را به یک بشقاب بزرگ انتقال می دهد و به پختن آن به این روش ادامه می دهد تا اینکه همه خرگوش قهوه ای شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Remove quail and keep warm on a serving platter.
[ترجمه گوگل]بلدرچین ها را بردارید و در ظرف سرو گرم نگه دارید
[ترجمه ترگمان]بلدرچین را حذف کنید و بر روی یک سینی در حال خدمت گرم نگاه دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Arrange the courgettes on a serving platter with the trout and reserved grapefruit segments.
[ترجمه گوگل]کدوها را با ماهی قزل آلا و گریپ فروت رزرو شده در بشقاب سرو بچینید
[ترجمه ترگمان]courgettes را روی یک بشقاب در حال خدمت با قزل آلا و بخش های ذخیره شده گریپ فروت ترتیب دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I'll have the fish platter .
[ترجمه Anita] من میخوام یک دیس ماهی رو بخورم
|
[ترجمه گوگل]من بشقاب ماهی را خواهم داشت
[ترجمه ترگمان]سینی ماهی ها را خواهم آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The chef made up a dessert sampler platter for us.
[ترجمه گوگل]سرآشپز یک ظرف نمونه دسر برای ما درست کرد
[ترجمه ترگمان]سرآشپز یه دسر برامون درست کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Remove to a heated platter and keep warm while making the sauce.
[ترجمه گوگل]در یک بشقاب گرم شده بریزید و در حین تهیه سس گرم نگه دارید
[ترجمه ترگمان]یک بشقاب داغ بردارید و هنگام درست کردن سس خود را گرم نگاه دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Drain well and place on a heatproof platter.
[ترجمه گوگل]خوب آبکش کنید و روی بشقاب ضد حرارت قرار دهید
[ترجمه ترگمان]آن را به خوبی بگیرید و روی یک دیس heatproof قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Lightly grease a serving platter with olive oil.
[ترجمه گوگل]ظرف سرو را با روغن زیتون کمی چرب کنید
[ترجمه ترگمان]یه بشقاب از روغن زیتون با روغن زیتون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Mound the moistened couscous on a serving platter and form a large well in the center.
[ترجمه گوگل]کوسکوس مرطوب شده را در یک بشقاب سرو بریزید و یک چاه بزرگ در مرکز ایجاد کنید
[ترجمه ترگمان]couscous couscous را بر روی یک دیس سرو کنید و یک چاه بزرگ در وسط شکل دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. When eggplant is done, remove to platter on top of herbs and brush tops with oil once more.
[ترجمه گوگل]وقتی بادمجان تمام شد، روی سبزیجات را در بشقاب بریزید و یک بار دیگر روی آن را با قلم مو روغن بمالید
[ترجمه ترگمان]\" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" بر روی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Place the sliced melons alternately on a large platter and fan out the wedges.
[ترجمه گوگل]خربزه های ورقه شده را به طور متناوب در یک بشقاب بزرگ قرار دهید و قاچ ها را بیرون بیاورید
[ترجمه ترگمان]در یک ظرف بزرگ، خربزه sliced را روی یک بشقاب بزرگ قرار داده و the را از آن جدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دیس (اسم)
form, platter

صفحه گرامافون (اسم)
record, recording, platter

بشقاب بزرگ (اسم)
platter

هر چیز پهن (اسم)
platter

تخصصی

[سینما] دیس [صفحه بزرگ افقی حامل حلقه های فیلم در نمایش پیوسته ]
[کامپیوتر] سینی ؛ صفحه فلزی پهن ؛ دیس
[برق و الکترونیک] « پلتر» اصطلاح عامیانه برای دیسک حافظه سخت.
[زمین شناسی] سینی، دیس، بشقاب بزرگ، هر چیز پهن، صفحه گرامافون - پلاترها دیسک هایی هستند که از پلاستیک یا فلز ساخته می شوند . هر دو طرف این دیسک ها با لایه ای نازک اکسید آهن یا یک فلز مغناطیسی دیگر پوشانده شده است . از مرکز این دیسک ها محوری به نام spindle عبور کرده و وظیفه چرخاندن این دیسک ها را به عهده دارد.این لغت را نباید با plotter اشتباه گرفت. اگر داخل دیسک سخت را باز کنید. صفحه یا صفحات فلزی دایره ای مشاهده می کنید که به یک محور مشترک متصل هستند و با سرعت حول آن می چرخند . به هر یک از این صفحات فلزی platterگفته می شود.

انگلیسی به انگلیسی

• tray, serving dish; large plate, large flat dish; phonograph record (slang)
a platter is a large serving dish; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

بپرس