punished

جمله های نمونه

1. he was punished for his disobedience
به خاطر نافرمانی تنبیه شد.

2. he was punished for his iniquities
به خاطر شرارت هایش تنبیه شد.

3. the father punished his children
پدر فرزندانش را ادب کرد.

4. the omnipotent punished him with hellfire
خداوند او را با آتش دوزخ تنبیه کرد.

5. he deserves to be punished with the full rigor of the law
سزاوار است که به اشد مجازات قانونی تنبیه شود.

6. the allies seized and punished war criminals
متفقین جنایتکاران جنگ را گرفتند و مجازات کردند.

7. those who sin shall be punished by god
آنان که گناه می کنند توسط خداوند تنبیه خواهند شد.

8. he deserted his unit, and after a while was captured and punished
او واحد خود را ترک کرد و پس از چندی گرفتار و تنبیه شد.

پیشنهاد کاربران

مجازات شده
Adjective
مجازات شده
تنبیه شده
تادیب شده
به سزای اعمال خویش رسیده شده
مجازات کرد
تنبیه شد

بپرس