patchwork

/ˈpæˌt͡ʃwərk//ˈpæt͡ʃwɜːk/

معنی: کار سرهم بندی، قلاب دوزی، اش شله قلمکار، چهل تکه، جسته گریخته، وصله دوزی، چهل تکه
معانی دیگر: آش شله قلمکار، قاتی پاتی، دیمی، ناجور، مرصع

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a type of needlework in which pieces of cloth or leather are sewn together, often in a pattern, as for quilts.
مشابه: crazy quilt, quilting

(2) تعریف: a combination of varying pieces or parts.
مترادف: motley
مشابه: assortment, medley, mosaic, olio, rainbow, variety

- the patchwork of greens and browns in farm country
[ترجمه گوگل] تکه تکه های سبز و قهوه ای در کشور مزرعه
[ترجمه ترگمان] وصله کردن سبزی و قهوه ای، که در زمین های کشاورزی قرار گرفته بودند،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a patchwork report
گزارش درهم برهم

2. the country had become a patchwork of warring lords
کشور همچون لحاف چهل تکه،صحنه ی مبارزه لردان شده بود.

3. For centuries, quilting and patchwork have been popular needlecrafts.
[ترجمه گوگل]برای قرن ها، لحاف کاری و تکه دوزی از سوزن دوزی های رایج بوده است
[ترجمه ترگمان]قرن ها، quilting و وصله کاری مشهور بوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A patchwork quilt is a good way of using up scraps of material.
[ترجمه گوگل]یک لحاف تکه تکه راه خوبی برای استفاده از تکه های مواد است
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The old lady sat in the corner doing patchwork.
[ترجمه گوگل]پیرزن گوشه ای نشسته بود و مشغول تکه دوزی بود
[ترجمه ترگمان]پیرزن در گوشه ای نشسته بود و وصله دوزی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The low mountains were a patchwork of green and brown.
[ترجمه گوگل]کوه‌های کم ارتفاع، تکه‌ای سبز و قهوه‌ای بودند
[ترجمه ترگمان]کوه های کم ارتفاع ترکیبی از رنگ های سبز و قهوه ای بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There are several patchwork cushions to choose from.
[ترجمه گوگل]چند کوسن تکه‌کاری وجود دارد که می‌توانید از بین آنها انتخاب کنید
[ترجمه ترگمان]چندین کو سن برای انتخاب وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The area was a patchwork of local industries.
[ترجمه گوگل]این منطقه مجموعه ای از صنایع محلی بود
[ترجمه ترگمان]این ناحیه ترکیبی از صنایع محلی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The familiar patchwork emerges, its margins decorated in autumn by the red and golden flare of the leaves.
[ترجمه گوگل]تکه‌کاری آشنا ظاهر می‌شود، حاشیه‌های آن در پاییز با درخشش قرمز و طلایی برگ‌ها تزئین شده است
[ترجمه ترگمان]The آشنا پدیدار می شود و حاشیه های آن در پاییز با درخشش سرخ و طلایی برگ ها تزئین می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This makes for a patchwork quality with occasional repetition, but the book is still a worthwhile reading endeavor.
[ترجمه گوگل]این یک کیفیت تکه تکه با تکرار گاه به گاه را ایجاد می کند، اما کتاب هنوز یک تلاش خواندنی ارزشمند است
[ترجمه ترگمان]این کار با تکرار گاه و بیگاه به کیفیت وصله پینه شده تبدیل می شود، اما این کتاب هنوز یک تلاش قابل توجه خواندن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is a patchwork of well-tested rules, long-forgotten power struggles, and reactionary humbug.
[ترجمه گوگل]این مجموعه ای از قوانین آزموده شده، مبارزات قدرتی که مدت ها فراموش شده، و فروتنی ارتجاعی است
[ترجمه ترگمان]این ترکیبی از قواعد خوب آزموده شده، مبارزات قدرت فراموش شده، و humbug ارتجاعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They reduced his manuscript to a patchwork of black marks.
[ترجمه گوگل]آنها دست‌نوشته‌اش را به لکه‌های سیاه تقلیل دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها دست نویس خود را به یک وصله پینه کوچک تبدیل کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There were tiny fields, like a patchwork quilt thrown across the rocks.
[ترجمه گوگل]زمین‌های کوچکی وجود داشت، مثل لحافی تکه‌کاری که روی صخره‌ها پرتاب شده بود
[ترجمه ترگمان]مزارعی کوچک بودند، مثل لحاف دوختن که روی صخره ها انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His house, a rambling patchwork of add-ons and original rooms, is a museum of his disjointed creativity.
[ترجمه گوگل]خانه او که مجموعه‌ای از لوازم جانبی و اتاق‌های اصلی است، موزه‌ای از خلاقیت‌های از هم گسیخته اوست
[ترجمه ترگمان]خانه او، یک اثر پراکنده از add و اتاق های اصلی، یک موزه از خلاقیت disjointed او است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کار سرهم بندی (اسم)
botch, patchwork

قلاب دوزی (اسم)
patchwork, broidery, embroidery, crochet, crocket, picot

اش شله قلمکار (اسم)
patchwork, hodgepodge, jambalaya, mishmash, hotchpotch

چهل تکه (اسم)
patchwork

جسته گریخته (اسم)
patchwork

وصله دوزی (اسم)
patchwork

چهل تکه (صفت)
patchwork

انگلیسی به انگلیسی

• act of stitching patches together; item made from stitching patches together
a patchwork quilt or dress has been made by sewing together small pieces of material of different colours.
if you describe something as a patchwork of things, you mean that it is composed of a variety of different elements.

پیشنهاد کاربران

چهل تکه
وصله پینه
آش شله قلمکار
جسته گریخته
ترکیبی - مخلوطی از چن تا چیز ( چند پچ یا وصله )
مثال:
a patchwork of lies
مجموعه ای از دورغ ها
وصله مانند
وصله کاری
چهل تکه دوزی
متنوع

وصله پینه کردن
تکه تکه دوزی

بپرس