quest

/ˈkwest//kwest/

معنی: طلب، تحقیق، باز جویی، جستجو، جویش، جستجو کردن
معانی دیگر: پژوهش، دنبال روی، تجسس، (به ویژه در مورد شوالیه ها و دلاوران قرون وسطی) سفر در جستجوی ماجرا، سفر اکتشافی، (به ویژه سگ شکاری) دنبال شکار رفتن، استفسار کردن، پرس و جو کردن، پژوهیدن، پوییدن، کسانی که در جستجو شرکت می کنند، جست انبازان، (قدیمی) هیات تحقیق و بازجویی، تلاش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a search, esp. an arduous one for something that is greatly desired.
مترادف: pursuit, search

- a quest for ancient ruins
[ترجمه گوگل] جست‌وجوی ویرانه‌های باستانی
[ترجمه ترگمان] تلاش برای خرابه های باستانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- his quest for life's meaning
[ترجمه گوگل] جستجوی او برای معنای زندگی
[ترجمه ترگمان] جستجو برای زندگی معنا پیدا کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: quests, questing, quested
(1) تعریف: to seek; search (often fol. by for or after).
مترادف: aspire, pursue, seek
مشابه: chase, fish, hunt, search, stalk, strive

- She quested for fame.
[ترجمه گوگل] او به دنبال شهرت بود
[ترجمه ترگمان] اون دنبال شهرت می گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to search for something; take part in a quest.
مشابه: campaign, crusade, explore, hunt, search
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: questingly (adv.), quester (n.)
• : تعریف: to pursue or search for; seek.
مترادف: seek
مشابه: explore, investigate, pursue, search, stalk

جمله های نمونه

1. in quest of a definitive cure for cancer
در جستجوی درمان قطعی سرطان

2. the quest for gold cost him his life
دنبال طلا گشتن به قیمت جانش تمام شد.

3. in quest of
در جستجوی،درطلب،به دنبال،در پی

4. don quixote's first quest
اولین سفر اکتشافی دن کیشوت

5. we will continue our quest for a solution
ما به پژوهش خود برای یافتن راه حل ادامه خواهیم داد.

6. Nothing will stop them in their quest for truth.
[ترجمه رسول سپاهی] هیچ چیز جلودار آنها برای جستجوی حقیقت نخواهد بود
|
[ترجمه گوگل]هیچ چیز آنها را در جستجوی حقیقت متوقف نخواهد کرد
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز آن ها را در جستجوی حقیقت متوقف نخواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They are using a new prospecting method to quest for oil.
[ترجمه گوگل]آنها از روش جدید اکتشاف برای جستجوی نفت استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها از یک روش جدید اکتشاف برای اکتشاف نفت استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. World leaders are now united in their quest for peace.
[ترجمه گوگل]رهبران جهان اکنون در تلاش خود برای صلح متحد شده اند
[ترجمه ترگمان]رهبران جهان اکنون در جستجوی صلح متحد هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The team will continue its quest for Olympic gold this afternoon.
[ترجمه گوگل]این تیم امروز بعدازظهر به تلاش خود برای کسب طلای المپیک ادامه خواهد داد
[ترجمه ترگمان]این تیم به تلاش خود برای مدال طلای المپیک در بعد از ظهر ادامه خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She had come in quest of advice.
[ترجمه گوگل]او برای مشاوره آمده بود
[ترجمه ترگمان]او به جستجوی راهنمایی آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He travelled across continents in his quest for adventure.
[ترجمه گوگل]او در تلاش برای ماجراجویی در سراسر قاره ها سفر کرد
[ترجمه ترگمان]او در تلاش برای ماجراجویی به قاره های دیگر سفر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is possible that his quest will end in Geneva.
[ترجمه گوگل]این احتمال وجود دارد که تلاش او در ژنو به پایان برسد
[ترجمه ترگمان]این امکان وجود دارد که این ماموریت در ژنو به پایان برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He set off in quest of adventure.
[ترجمه گوگل]او در جستجوی ماجراجویی به راه افتاد
[ترجمه ترگمان]به دنبال ماجرا به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In his quest for physical perfection, he spends hours in the gym.
[ترجمه گوگل]در تلاش برای رسیدن به کمال جسمانی، او ساعت ها را در باشگاه می گذراند
[ترجمه ترگمان]او در تلاش برای کمال فیزیکی ساعت ها در سالن ورزش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She went to India on a spiritual quest.
[ترجمه گوگل]او برای یک جستجوی معنوی به هند رفت
[ترجمه ترگمان]او در جستجوی معنوی به هند رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. We set off in quest of the perfect wedding dress.
[ترجمه گوگل]ما در جستجوی لباس عروسی عالی به راه افتادیم
[ترجمه ترگمان]به دنبال لباس عروسی بی نقص راه افتادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طلب (اسم)
wish, desire, call, appeal, request, demand, search, quest

تحقیق (اسم)
verification, scholarship, probe, research, rummage, quest, ascertainment, investigation, inquiry, scrutiny, fishing expedition, disquisition

باز جویی (اسم)
quest, investigation, inquiry, cross-examination, inquest, cross-question, interrogation

جستجو (اسم)
search, probe, research, rummage, quest, hunt, inquisition, disquisition, prowl

جویش (اسم)
quest

جستجو کردن (فعل)
search, attempt, quest, seek, grub, scour, look for, ransack, fish, comb, mouse, snook

انگلیسی به انگلیسی

• search, pursuit of something; expedition made in order to attain or achieve something; participants in an expedition; inquest, investigation (british)
seek, search for, look for; pursue, go in search of
a quest is a long and difficult search for something; a literary word.

پیشنهاد کاربران

Quest journal
دفتر یادآور ماموریت
هفت خوان رستم ( بهترین معادل برای هفت خوان رستم همین است )
ماموریت
جستجو
– He set off in quest of adventure
– We will continue our quest for a solution
– Nothing will stop them in their quest for truth
– They are in quest of a definitive cure for cancer
ماجراجویی برای یافتن چیزی
پژوهش، تحقیق
Jeff Bezos funds the quest for eternal life
Jeff Bezos is said to be one of the investors in a well - funded Silicon Valley start - up recruiting some of the world’s top genetic scientists to seek the secrets of eternal life
The Times. com@
جستجو
تلاش
پوییدن
کنکاش - کاوش
جد و جهد و تلاش بسیار به خرج دادن
کنکاش
درخواست
ماموریت تجسسی
تکاپو
پویش
شور و هیجان برای انجام کاری
تقلا ، سعی و کوشش
کاوش - کاوشگری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس