sputtering

جمله های نمونه

1. sputtering protests, he retired from the contest
در حالیکه با هیجان اعتراض می کرد از مسابقه کنار رفت.

2. she began to laugh, sputtering out the story
شروع کرد به خندیدن و گفتن داستان با شتاب تمام

تخصصی

[شیمی] بیرون اندازی
[برق و الکترونیک] کندوپاشی
[پلیمر] بیرون اندازی

پیشنهاد کاربران

بیشترین کاربرد این واژه ، هنگامی است که تازه در ماشین نشسته ایم وچند بار ، استارت میزنیم و ماشین روشن نمی شود و فقط یک صدای سرفه مانند و خرخر از موتور در می آید. به این حالت :
Engine Sputtering می گویند.
پوشش دهی

کندوپاش
پراش
برونپاشی ، بیرون اندازی ، بیرون پرانی ، پراکنش شبکه ی مربعی

بپرس