trendsetter

/ˈtrendˌsetər//ˈtrendˌsetə/

(شخص یا مجله و غیره) رواج دهنده، باب کننده، بدعت گذار، پیشگام

جمله های نمونه

1. These trendsetters have a critical social role to play.
[ترجمه فرزاد] این بدعت گذاران نقش اجتماعی منتقدانه ای را ایفا می کنند
|
[ترجمه فریبا] این پیشگامان مُد نقش اجتماعی حساسی ایفا می کنند.
|
[ترجمه گوگل]این گرایش‌گران نقش اجتماعی حیاتی ایفا می‌کنند
[ترجمه ترگمان]این trendsetters نقش اجتماعی مهمی در بازی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. And trendsetters will almost certainly be talking about this week's Uconcert and the latest single from local band, Therapy.
[ترجمه گوگل]و طراحان روند تقریباً مطمئناً در مورد Uconcert این هفته و آخرین تک آهنگ گروه محلی، Therapy صحبت خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]و trendsetters مطمئنا در مورد this و آخرین تک آهنگ از گروه محلی، درمان صحبت خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But remember, she's a trendsetter.
[ترجمه گوگل]اما به یاد داشته باشید، او یک ترند است
[ترجمه ترگمان]اما یادت باشه، اون یک trendsetter
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. DPRK leader Kim Jong-Il has become a fashion trendsetter thanks to his trademark suits, according to the country's newspaper Rodong Sinmun.
[ترجمه گوگل]به گزارش روزنامه این کشور، «رودونگ سینمون»، رهبر کره شمالی، کیم جونگ ایل، به لطف کت و شلوارهای علامت تجاری خود تبدیل به یک مد روز شده است
[ترجمه ترگمان]براساس گزارش روزنامه country Sinmun، کیم جونگ ایل، رهبر این کشور، به دلیل کت و شلوار تجاری خود به یک لباس مد تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Being a trendsetter. From fashion to electronics, being on the leading edge is both expensive and unnecessary.
[ترجمه گوگل]ترندستر بودن از مد گرفته تا الکترونیک، قرار گرفتن در لبه برتر هم گران است و هم غیرضروری
[ترجمه ترگمان]a بودن از مد تا الکترونیک، بودن در لبه پیشرو هم گران و هم غیر ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was a visionary trendsetter who seemed to know our own computing needs before we did.
[ترجمه گوگل]او یک روند ساز رویایی بود که به نظر می رسید قبل از ما نیازهای محاسباتی ما را می دانست
[ترجمه ترگمان]او یک trendsetter بود که به نظر می رسید قبل از این که ما computing را بشناسد، به ما احتیاج دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Between 1960 and 2000, the appearance of the word "trendsetter" increased in books nearly 500 percent, according to Google.
[ترجمه گوگل]بر اساس گزارش گوگل، بین سال های 1960 تا 2000، ظاهر کلمه "Trendsetter" در کتاب ها تقریبا 500 درصد افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]به گفته گوگل، بین ساله ای ۱۹۶۰ تا ۲۰۰۰، ظهور واژه \"trendsetter\" در کتاب ها نزدیک به ۵۰۰ درصد افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Thomas' Ann Marie was a true '60 trendsetter, taking New York by storm with a stylish 'do, a closet full of mod a la mode and don't forget those eyelashes!
[ترجمه گوگل]آن ماری توماس یک ترندسند واقعی دهه 60 بود که با یک کار شیک، یک کمد پر از حالت مد آلا، نیویورک را طوفانی کرد و این مژه ها را فراموش نکنید!
[ترجمه ترگمان]توماس آن ماری ۶۰ ساله واقعی بود، نیویورک را با طوفانی با یک کار شیک، یک کمد پر از مد la مد و آن مژه هایش را فراموش نکن!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Want to try the gastronomic trendsetter of the season?
[ترجمه گوگل]آیا می‌خواهید مدل‌های خوراکی این فصل را امتحان کنید؟
[ترجمه ترگمان]می خواهید the trendsetter فصل را امتحان کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Like the trendsetter that he is, Kevin Pietersen has turned reintegration into a fashion.
[ترجمه گوگل]کوین پیترسن، مانند ترندست، ادغام مجدد را به مد تبدیل کرده است
[ترجمه ترگمان]مانند the که او وجود دارد، کوین پیترسن به یک مد تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. President Bush, filmmaker Michael Moore and lifestyle trendsetter Martha Stewart are among the world's most influential people on Time magazine's second annual "Time 100" list published on Sunday.
[ترجمه گوگل]پرزیدنت بوش، مایکل مور، فیلمساز و مارتا استوارت، طراح سبک زندگی، از تاثیرگذارترین افراد جهان در دومین فهرست سالانه "تایم 100" مجله تایم هستند که روز یکشنبه منتشر شد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور \"بوش\"، مایکل مور و سبک زندگی \"مارتا مارتا استیوارت\" در میان تاثیرگذارترین افراد در فهرست دوم \"تایم ۱۰۰\" مجله تایم منتشر شده در روز یکشنبه می باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She's a true trendsetter to whom stylists and editors look for direction.
[ترجمه گوگل]او یک ترندست واقعی است که استایلیست ها و ویراستاران به دنبال جهت گیری برای او هستند
[ترجمه ترگمان]او یک trendsetter واقعی است که سبک شناسان و ویراستاران در آن ها به دنبال مسیر می گردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They are not only the world's biggest fast-food chain, but also the industry's trendsetter.
[ترجمه گوگل]آنها نه تنها بزرگترین زنجیره فست فود در جهان هستند، بلکه پیشگامان صنعت نیز هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها نه تنها بزرگ ترین زنجیره فست فود جهان هستند، بلکه the صنعت نیز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It's all about the tech, says Cherie Kerr, a public relations expert. "Whomever is the most hip in terms of social media will become the trendsetter among the royals, " she predicts.
[ترجمه گوگل]چری کر، کارشناس روابط عمومی می‌گوید: همه چیز به فناوری مربوط می‌شود او پیش‌بینی می‌کند: «هر کسی که از نظر رسانه‌های اجتماعی پرطرفدارتر باشد، در میان خانواده‌های سلطنتی ترند خواهد شد
[ترجمه ترگمان]Cherie کر، کارشناس روابط عمومی، می گوید: \" همه چیز در مورد تکنولوژی است، و هر کسی که بیشتر از لحاظ رسانه اجتماعی است، تبدیل به trendsetter در میان افراد سلطنتی خواهد شد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• one who sets trends, one who determines fads (of behavior, dress, manners, etc.)
a trend-setter is a person or institution that starts a new fashion or trend.

پیشنهاد کاربران

روندگزار
رواج دهنده مد و غیره
روندساز
جریان یاز
پیشگام

بپرس