uterus

/ˈjuːtərəs//ˈjuːtərəs/

معنی: رحم، زهدان، بچه دان
معانی دیگر: (کالبد شناسی) زهدان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: uteri, uteruses
(1) تعریف: the muscular organ of a female mammal in which the fertilized ovum is held and develops before birth; womb.
مشابه: belly

(2) تعریف: a similar organ in some invertebrates that holds developing eggs or embryos.

جمله های نمونه

1. the neck of the uterus
گردن زهدان

2. the ovaries are adnexa of the uterus
تخمدان ها جزئی از رحم هستند.

3. The embryo is placed into the uterus where it has a chance to implant.
[ترجمه گوگل]جنین در رحم قرار می گیرد که در آنجا فرصت لانه گزینی دارد
[ترجمه ترگمان]جنین در رحم قرار می گیرد که در آن یک فرصت برای کاشت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The uterus is supplied with a rich network of blood vessels and nerves.
[ترجمه گوگل]رحم با شبکه ای غنی از عروق خونی و اعصاب تامین می شود
[ترجمه ترگمان]رحم با شبکه غنی از رگ های خونی و عصب تامین می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The fallopian tubes connect the ovaries with the uterus.
[ترجمه گوگل]لوله های فالوپ تخمدان ها را به رحم متصل می کند
[ترجمه ترگمان]لوله های fallopian، تخمدان ها را با رحم مرتبط می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Uterus Normally pear-sized, the uterus grows up to five times its usual size in pregnancy.
[ترجمه گوگل]رحم به طور معمول به اندازه گلابی است، رحم تا پنج برابر اندازه معمول خود در بارداری رشد می کند
[ترجمه ترگمان]به طور معمول، رحم به اندازه پنج برابر اندازه معمول در دوران بارداری رشد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The uterus is very responsive to bass tones.
[ترجمه گوگل]رحم به صدای بم بسیار پاسخ می دهد
[ترجمه ترگمان]رحم به صدای باس بسیار پاسخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Men's fear of the uterus and menstruation may be problematic but more devastating by far are women's own negative attitudes.
[ترجمه گوگل]ترس مردان از رحم و قاعدگی ممکن است مشکل ساز باشد، اما نگرش منفی خود زنان بسیار مخرب تر است
[ترجمه ترگمان]ترس مردان از رحم و قاعدگی می تواند مشکل ساز باشد، اما تا به حال devastating نگرش های منفی زنان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The point about a woman using her uterus for financial gain poses two problems.
[ترجمه گوگل]نکته ای که در مورد استفاده زن از رحم خود برای منافع مالی وجود دارد، دو مشکل ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]نکته درباره یک زن که از رحم خود برای کسب سود مالی استفاده می کند دو مشکل دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But my uterus had gone into a kind of blue funk and did not respond.
[ترجمه گوگل]اما رحم من به نوعی فانک آبی رفته بود و جواب نمی داد
[ترجمه ترگمان]اما رحم من تبدیل به یک نوع جنون آبی شده بود و پاسخی نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In this way the uterus is removed without touching any surfaces.
[ترجمه گوگل]به این ترتیب رحم بدون تماس با هیچ سطحی خارج می شود
[ترجمه ترگمان]در این روش رحم بدون لمس کردن هر سطحی برداشته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her uterus became distended, causing her horrid pain.
[ترجمه گوگل]رحم او متسع شد و باعث درد وحشتناک او شد
[ترجمه ترگمان]Her ورم کرد و باعث درد شدید او شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The ovaries are adnexa of the uterus.
[ترجمه گوگل]تخمدان ها ضمیمه های رحم هستند
[ترجمه ترگمان] تخمدان روی رحم هستن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This enlarged uterus was no doubt palpable on physical examination.
[ترجمه گوگل]این رحم بزرگ شده بدون شک در معاینه فیزیکی قابل لمس بود
[ترجمه ترگمان]این رحم بزرگ بدون شک در مورد معاینه فیزیکی محسوس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Objective To study the effect of warm uterus paste on lactation and involution of uterus section.
[ترجمه گوگل]هدف: مطالعه اثر خمیر گرم رحم بر شیردهی و چرخش بخش رحم
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه تاثیر خمیر دندان گرم بر روی شیر و involution رحم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رحم (اسم)
womb, mercy, compassion, lenity, ruth, matrix, clemency, uterus, pity, compunction

زهدان (اسم)
womb, matrix, uterus

بچه دان (اسم)
womb, matrix, uterus

تخصصی

[علوم دامی] رحم

انگلیسی به انگلیسی

• female mammalian organ for containing and nourishing young during prenatal development, womb; womb-like organ in non-mammals
a woman's uterus is her womb; a medical term.

پیشنهاد کاربران

the organ in the body of a woman or other female mammal in which a baby develops before birth; womb
عضوی در بدن زن یا پستاندار ماده دیگری که نوزاد قبل از تولد در آن رشد می کند، رحم، زهدان
Conception is the moment when a fertilized egg implants itself in a woman's uterus.
uterus
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/uterus• https://en.wikipedia.org/wiki/Uterus
همان womb به معنی رحم
زِهدان
[پزشکی] زهدان، رحم: عضوی که تخم بارورشده را تا اتمام دوره حاملگی در خود می پروراند
uterus یعنی رحم
مثانه میشه bladder
رحم

بپرس