vassal

/ˈvæsəl//ˈvæsəl/

معنی: غلام، رعیت، بنده، تبعه، خراجگزار، همبیعت بالرد
معانی دیگر: (فئودالیته) رعیت (کشاورزی که زمین ارباب را کشت می کرد و در مقابل بخشی از محصول و ساعات خود را به او می داد و متعهد به خدمت در قشون او بود)، نوکر، خدمتکار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: in the Middle Ages, one who was granted the use of land in return for allegiance and service to a feudal lord.

(2) تعریف: one who is subordinate or dependent, such as a servant or subject.
مشابه: appendage

جمله های نمونه

1. Wales was a vassal kingdom at that time.
[ترجمه مترجم] ولز در آن زمان یک پادشاهی خراجگزار بود ( به پادشاهی انگلستان خراج می داد )
|
[ترجمه گوگل]ولز در آن زمان پادشاهی تابعه بود
[ترجمه ترگمان]ولز در آن زمان پادشاهی vassal بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was a vassal, as indeed his father had been forty years earlier.
[ترجمه گوگل]او یک رعیت بود، همانطور که در واقع پدرش چهل سال قبل بود
[ترجمه ترگمان]او از همه vassal بود، درست مثل پدرش چهل سال پیش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Since he was already a papal vassal Sancho found the powers of the Church difficult to check.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که سانچو پیش از این دست نشانده پاپ بود، بررسی قدرت کلیسا دشوار بود
[ترجمه ترگمان]از آنجا که او یکی از بندگان پاپ بود، قدرت کلیسا را سخت بررسی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The lord gave his vassal protection, and rewarded him; the vassal swore to serve his lord.
[ترجمه گوگل]خداوند از رعیت خود محافظت کرد و به او پاداش داد رعیت قسم خورد که به اربابش خدمت کند
[ترجمه ترگمان]پادشاه به vassal نفوذ کرد و او را پاداش گرفت؛ vassal قسم خوردند که به ارباب خود خدمت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Ceremonial acknowledgment by a vassal of allegiance to his lord under feudal law.
[ترجمه گوگل]تصدیق تشریفاتی توسط یک واسال وفاداری به اربابش بر اساس قوانین فئودالی
[ترجمه ترگمان]اذعان داشت که تحت قوانین فئودالی به ارباب خود وفادار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Before the Jiawu War, the suzerain vassal relationship existed between Qing Dynasty and Korea.
[ترجمه گوگل]قبل از جنگ جیاوو، رابطه رعیت السلطنه بین سلسله چینگ و کره وجود داشت
[ترجمه ترگمان]پیش از جنگ Jiawu، رابطه suzerain suzerain بین دودمان کینگ و کره وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You're a student you're an empty vassal and you don't.
[ترجمه گوگل]شما یک دانشجو هستید، یک رعیت خالی هستید و نمی کنید
[ترجمه ترگمان]تو یک دانشجو هستی که vassal empty و تو هم نیستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The vassal swore that he would be loyal to the king forever.
[ترجمه گوگل]رعیت سوگند یاد کرد که برای همیشه به پادشاه وفادار خواهد بود
[ترجمه ترگمان]The قسم خورده بود که برای همیشه به پادشاه وفادار خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. So the forepart Non - invasive Measurement of Vassal wall become more important.
[ترجمه گوگل]بنابراین اندازه گیری غیر تهاجمی دیوار واسال اهمیت بیشتری پیدا می کند
[ترجمه ترگمان]بنابراین اندازه گیری غیر تهاجمی دیوار Vassal از اهمیت بیشتری برخوردار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The opinion book from the vassal to a lord.
[ترجمه گوگل]کتاب نظر از رعیت تا یک ارباب
[ترجمه ترگمان]این کتاب از the vassal به یک لرد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Pekingese dogs were and the local fan in the country (vassal State) reveal no doubt that only a simple use of violence in the so-called "law enforcement. "
[ترجمه گوگل]سگ‌های پکنی بودند و طرفداران محلی در کشور (دولت رعیت) بدون شک نشان می‌دهند که تنها استفاده ساده از خشونت در به اصطلاح "اجرای قانون" است
[ترجمه ترگمان]سگ های Pekingese و هواداران محلی در کشور (دولت)بدون شک نشان می دهند که تنها استفاده ساده از خشونت در اصطلاح \"اجرای قانون\" است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The lord in return owed his vassal protection and an assured livelihood.
[ترجمه گوگل]در ازای آن، خداوند به حمایت از رعیت و امرار معاش مطمئن خود مدیون بود
[ترجمه ترگمان]خداوند به vassal و تامین معیشت او مدیون بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The change of vassal and bristly situation, return on big sth one's own advantage enter.
[ترجمه گوگل]تغییر وضعیت رعیت و برست، بازگشت به برتری بزرگ خود وارد شود
[ترجمه ترگمان]تغییر شرایط vassal و bristly، بازگشت به مزیت بزرگ کاری، وارد شدن به آن شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I, your vassal, have employed and troubled your unknown sovereignty.
[ترجمه گوگل]من، رعیت شما، حاکمیت ناشناخته شما را به کار گرفته‌ام و آن را به دردسر انداخته‌ام
[ترجمه ترگمان]من، vassal شما، کار کردن و قدرت ناشناخته شما را به کار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The fidelity owed by a vassal to his feudal lord.
[ترجمه گوگل]وفاداری که یک رعیت به ارباب فئودال خود مدیون است
[ترجمه ترگمان]وفاداری به فرمانروای فئودالی او مدیون بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غلام (اسم)
bondsman, peon, bondman, slave, bondservant, lad, serf, vassal, thrall, page, galley slave

رعیت (اسم)
citizen, peasant, bondman, vassal, cotter, cottar, helot, villein

بنده (اسم)
servant, slave, bondservant, vassal, thrall, helot, villein

تبعه (اسم)
vassal, national

خراجگزار (اسم)
tributary, vassal

همبیعت بالرد (اسم)
vassal

انگلیسی به انگلیسی

• tenant-farmer, one who gave total allegiance to a feudal lord in return for protection and the right to occupy and cultivate land, serf; subordinate; servant, enslaved person
in feudal society, a vassal was a man who was protected by a lord, to whom he gave military service and from whom he received lands to live on.
a vassal country or nation is one which is dominated by another country or nation.

پیشنهاد کاربران

کشوری که تحت کنترل کشور دیگری قرار داشته و مطیع آن باشد. The Donald Trump and Joe Biden administrations, along with Netanyahu envisioned a Middle East where Washington’s long - time Arab dictatorship
...
[مشاهده متن کامل]
VASSALS would finally plant the Palestinians firmly under the bus, recognize Israel, and sign phony peace deals in exchange for American arms as well as other favors

وابسته
خراجگزار
گماشته ، دست نشانده
تابعه

بپرس