vastly

/ˈvæstli//ˈvɑːstli/

زیاد، بطور وسیع

جمله های نمونه

1. they are vastly different in size
آنها از نظر اندازه بسیار متفاوت هستند.

2. Death was considered vastly preferable to dishonour.
[ترجمه گوگل]مرگ بسیار بر بی شرمی ارجحیت داشت
[ترجمه ترگمان]مرگ را بسیار بهتر از بی آبرویی می دانستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Cheaper housing would vastly improve the living standards of ordinary people.
[ترجمه گوگل]مسکن ارزان‌تر به‌شدت استانداردهای زندگی مردم عادی را بهبود می‌بخشد
[ترجمه ترگمان]خانه های ارزان تر استانداردهای زندگی مردم عادی را بهبود خواهند بخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Their failures vastly outnumber their successes.
[ترجمه گوگل]تعداد شکست های آنها بسیار بیشتر از موفقیت های آنهاست
[ترجمه ترگمان]شکست های آن ها بسیار بیشتر از موفقیت آن ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Living conditions are vastly different from those pertaining in their country of origin.
[ترجمه گوگل]شرایط زندگی بسیار متفاوت از شرایط موجود در کشور مبدا است
[ترجمه ترگمان]شرایط زندگی بسیار متفاوت از شرایط مربوط به کشور مبدا آن ها می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The quality of the training has vastly improved.
[ترجمه گوگل]کیفیت آموزش بسیار بهبود یافته است
[ترجمه ترگمان]کیفیت این آموزش بسیار بهبود یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Men in prison vastly outnumber women.
[ترجمه گوگل]تعداد مردان در زندان بسیار بیشتر از زنان است
[ترجمه ترگمان]مردان در زندان خیلی از زن ها حمایت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The data derived from this project has vastly increased our knowledge of how genes work.
[ترجمه گوگل]داده های به دست آمده از این پروژه دانش ما را در مورد نحوه عملکرد ژن ها بسیار افزایش داده است
[ترجمه ترگمان]داده های به دست آمده از این پروژه، دانش ما در مورد چگونگی کار ژن را افزایش داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Death was considered vastly preferable to dishonor.
[ترجمه گوگل]مرگ بسیار بر بی آبرویی ارجحیت داشت
[ترجمه ترگمان]مرگ به هیچ وجه بهتر از این نبود که او را رسوا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The new model of locamotives vastly excels the old one in performance.
[ترجمه گوگل]مدل جدید لوکوموتیوها از نظر عملکرد بسیار برتر از مدل قدیمی است
[ترجمه ترگمان]مدل جدید of به شدت در عملکرد قبلی برتری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her private and public selves were vastly different.
[ترجمه گوگل]خود خصوصی و عمومی او بسیار متفاوت بود
[ترجمه ترگمان]selves خصوصی و خصوصی او بسیار متفاوت بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His later work was vastly inferior to his early work.
[ترجمه گوگل]کارهای بعدی او بسیار پایین تر از کارهای اولیه او بود
[ترجمه ترگمان]کار بعدی او بسیار پائین تر از ساعات اولیه کارش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Life in the wild is vastly overrated.
[ترجمه گوگل]زندگی در طبیعت به شدت بیش از حد ارزش گذاری شده است
[ترجمه ترگمان]زندگی در حیات وحش بیش از حد اهمیت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Although badly out-numbered by the enemy, we had vastly superior firepower.
[ترجمه گوگل]اگرچه از نظر دشمن بسیار بیشتر بود، اما قدرت آتش بسیار برتری داشتیم
[ترجمه ترگمان]با اینکه خیلی بد با دشمن فاصله داشتم، ما قدرت شلیک زیادی داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In my opinion, Hirst's work has been vastly overrated.
[ترجمه گوگل]به نظر من، آثار هیرست به شدت بیش از حد ارزیابی شده است
[ترجمه ترگمان]به نظر من، کار Hirst بیش از حد اهمیت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• immensely, extensively, tremendously
vastly means very much or to a very large extent.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : vastness
✅️ صفت ( adjective ) : vast
✅️ قید ( adverb ) : vastly
به میزان بسیار زیاد
به طور گسترده
بسیار

بپرس