vasty

/ˈvæstiː//ˈvɑːstɪ/

(قدیمی) رجوع شود به: vast، بزرگ، وسیع، انبوه، پهناور

جمله های نمونه

1. I can call spirits from the vasty deep, " he said again. "
[ترجمه گوگل]او دوباره گفت: من می توانم ارواح را از اعماق وسیع صدا کنم
[ترجمه ترگمان]او دوباره گفت: \" من می توانم روحیه مردم را خیلی عمیق توصیف کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I can call spirits from the vasty deep.
[ترجمه گوگل]من می توانم ارواح را از اعماق وسیع صدا کنم
[ترجمه ترگمان] میتونم از اعماق دریا ارواح رو خبر کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The vasty hall of death.
[ترجمه گوگل]سالن بزرگ مرگ
[ترجمه ترگمان]سرسرای بزرگ مرگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. By the development of packaging engineering, the idea renovation is dissertated during the new specialty found, and the countermeasure is discussed for achieving vasty progress in new specialty.
[ترجمه گوگل]با توسعه مهندسی بسته بندی، ایده نوسازی در طول تخصص جدید یافت شده پایان نامه می شود و اقدام متقابل برای دستیابی به پیشرفت گسترده در تخصص جدید مورد بحث قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]با توسعه مهندسی بسته بندی، این ایده نوسازی در طول تخصص جدید یافت می شود و the برای دستیابی به پیشرفت vasty در تخصص جدید مورد بحث قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Hooligan rascal consciousness, has centuries-old sparkplug generational feudal smallholder economic base, has vasty colony base and long thought base, and that reflect auctorial intention.
[ترجمه گوگل]شعور هوليگان هوليگان، داراي پايگاه اقتصادي خرده مالکان فئودال نسلي جرقه زني چندينصدي است، داراي پايگاه مستعمره گسترده و پايگاه فکري طولاني است، و اين انعکاس دهنده نيت آککتوري است
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر به عنوان یک بنیاد اقتصادی smallholder نسل قدیم sparkplug، پایه کلنی vasty و base تفکر طولانی دارد و این تفکر منعکس کننده قصد auctorial است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

بپرس