ابخوری

/~Abxori/

مترادف ابخوری: ( آبخوری ) تنگ، سبو، کوزه، مشربه، آبخور، آبشخور

معنی انگلیسی:
drinking-cup, tankerd, drinking fountain

لغت نامه دهخدا

( آبخوری ) آبخوری. [ خوَ / خ ُ ] ( اِ مرکب ) ظرف آب خوردن. مشربه. آبخواره. آبخور. || شارب ( موی سبلت ). || نوعی از دهنه اسب که هنگام آب دادن بر دهان او زنند.

فرهنگ فارسی

( آبخوری ) ( اسم ) ۱ - ظرفی فلزین یا بلورین که با آن آب خورند آبخوره. ۲- آبخور آبشخور. ۳ - شارب موی سبلت موی سبیل . ۴ - نوعی از دهن. اسب که هنگام آب دادن بر دهانش زنند .
ظرف آب خوردن
ظرف بلوریافلزکه با آن آب میخورند، لیوان، آبجامه، به معنی موی سبلت، نوعی از دهنه اسب

فرهنگ معین

( آبخوری ) (خُ ) (اِمر. ) ۱ - لیوان . ۲ - شارب ، سبیل . ۳ - نوعی از دهنة اسب که هنگام آب دادن بر دهانش زنند.

فرهنگ عمید

( آبخوری ) ۱. ظرف بلوری یا فلزی که با آن آب می خورند، لیوان، آب جامه.
۲. موی سبلت.
۳. نوعی دهنۀ اسب.
۴. جایی یا دستگاهی در اماکن عمومی که برای خوردن آب تعبیه شده است.

گویش مازنی

( آبخوری ) /aab Khori/ نام مرتعی در آمل

دانشنامه عمومی

آبخوری. آبخوری فواره ای است که جهت تأمین آب آشامیدنی طرّاحی شده است. آبخوری معمولاً از یک حوضچه با آب جاری یا یک شیر آب تشکیل شده است. نوشنده به سمت جریان آب خم می شود و آب را مستقیماً از شیر می نوشد. آبخوری های داخلی امروزی ممکن است فیلترهایی برای حذف ناخالصی ها از آب و چیلر برای کاهش دمای آن داشته باشند. آب خوری ها معمولاً در مکان های عمومی مانند مدارس، سرویس های بهداشتی، کتابخانه ها و فروشگاه های مواد غذایی یافت می شوند. [ ۱] [ ۲]
پیش از آن که آب آشامیدنی در خانه های شخصی به وجود بیاید، آب آشامیدنی از طریق دسترسی به آبنماهای عمومی در اختیار شهروندان شهرها قرار می گرفت.
بسیاری از این فواره های نوشیدنی عمومی اولیه را می توان در شهرهایی مانند رم دید، که در آنجا به آنها فونتانل و ناسونی ( بینی بزرگ ) می گویند. این آبخوری ها امروزه هم مورد استفاده قرار دارند. [ ۳]
در ایران، به فضاهای کوچکی در معابر برای آب دادن به رهگذران تشنه درست می شدند، سقاخانه می گفتند. سقاخانه معمولاً ظروف سنگی بزرگی بودند که آب آشامیدنی در آن ها ریخته می شد و پیاله هایی با زنجیر به آن ها بسته می شد. در ابتدا سقاخانه ها بیشتر جنبهٔ خدمات رسانی داشتند ولی به مرور زمان جنبه ای مذهبی نیز پیدا کردند و با شخصیت های مذهبی همچون ابوالفضل ارتباط پیدا کردند. [ ۴]
عکس آبخوریعکس آبخوری
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

آبخوری
۱. ظرف بلوری یا فلزی که با آن آب می خورند، لیوان، آب جامه. ۲. موی سبلت. ۳. نوعی دهنۀ اسب. ۴. جایی یا دستگاهی در اماکن عمومی که برای خوردن آب تعبیه شده است.

مترادف ها

mug (اسم)
پوزه، فنجان، ابخوری، دهان، لیوان، دهن کجی، عکس شخص محکوم

drinking cup (اسم)
کاسه، ابخوری

canikin (اسم)
ظرف حلبی کوچک، ابخوری، پیمانه کوچک

cannikin (اسم)
ظرف حلبی کوچک، ابخوری، پیمانه کوچک

فارسی به عربی

قدح

پیشنهاد کاربران

خاله سوسکه دیگه
دامبو
اسمارتیز
____
غارنشین
آدولف هیتلر
آریان
آبخوری
لیوان، تنگ، سبو، کوزه، مشربه، آبخور، آبشخور
در گویش مردم شهرستان زرند لیوان

بپرس