اب و تاب


    embroidery
    expression
    bombastic style
    grandiloquence

فارسی به انگلیسی

اب و تاب دادن
embroider, spin, embellish

اب و تاب داستان
embellishment

مترادف ها

pomposity (اسم)
شکوه، اب و تاب، دبدبه، جلوه و شکوه

پیشنهاد کاربران

آب و تاب ، با آب و تاب تمام ؛ نیک آراسته. با طول و تفصیلی هرچه بیشتر : و عجب آن بود که اهل این صناعت بخراسان رفتند بعضی و آنچه آلت آن شغل بود بساختند و از آن جامه بافتند به این آب و تاب نیامد. ( تاریخ بخارای نرشخی ) .
هیجان
embellishment
آب و تاب: تکلف، لفت و لعاب، تفصیل .
زیبایی، شکوه، عظمت🌠
تکلف و پیرایه

بپرس