بر

/bar/

    [c.p.] shuffling

فارسی به انگلیسی

بر اساس حدس و گمان
speculative

بر انگیزش
excitation, incitement, prod, provocation

بر ایند
consequence, result, return, resultant, issue

بر تخت نشانی
enthronement

بر جسته ساختن
accentuate

بر جسته کاری
embossed work, molding

بر جسته کردن
distinguish, mark, signalize, to raise in relief, to emboss

بر چسب زدن به
tag

بر حسب
according, according to, in proportion to, in terms of

بر حسب ضرورت
as occasion arises, if necessary

بر حسب عوارض
ad valorem

بر حسب قیمت
ad valorem

بر خلاف رسوم
unconventional

بر خیزش
awakening

بر دادن
to give fruit

بر زبان اوردن
utter

بر زدن
shuffle, riffle, cut, to shuffle

بر زمان افزودن
lengthen

بر سر دوراهی
dilemma

بر طرف نشدنی
insuperable, insurmountable

مترادف ها

land (اسم)
زمین، بر، خاک، خشکی، سرزمین، دیار

mainland (اسم)
بر، خشکی، قطعه، قاره، قطعه اصلی

bosom (اسم)
بر، بغل، سینه، پیش سینه

on (حرف اضافه)
روی، درباره، راجع به، بالای، سر، بر، به، بطرف، بنا بر، در روی، بعلت، برای، بر روی، در بر، بخرج، وصل

upon (حرف اضافه)
روی، بر، بر روی، بر فراز، بمحض، بمجرد

at (حرف اضافه)
در، نزدیک، بر حسب، سر، بر، به، بسوی، در نتیجه، بطرف، بنا بر، از قرار، پهلوی، بقرار

against (حرف اضافه)
با، مجاور، مخالف، ضد، علیه، در برابر، در مقابل، بر، به، برعلیه، برضد، بسوی

پیشنهاد کاربران

مهندس اسماعیلزاده
بر ( در گویش پارسی دری و شاید هم در متون کهن ) : عرض، پامی؛ پهنا. مثال: درازی و بر فر.
بردار: عریض، پر پهن. مثال: جوی بردار ـ از دیوال ( دیوار ) بردار
بُرّ:دسته. جداشده وبُرّخورده.
نمونه:ما می توانیم این بُرّ آواره را نادیده بگیریم. ( کلیدر ج۸ص ۲۲۹۲ ) محمد جعفر نقوی
بر به چم میوه نارس و کال است
واژه بر
معادل ابجد 202
تعداد حروف 2
تلفظ bar
نقش دستوری حرف اضافه
ترکیب ( حرف اضافه ) [پهلوی: apar]
مختصات ( ~. ) ( اِ. )
آواشناسی bar
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی معین
در لری بویراحمدی
معانی مختلفی دارد
بُر - bor
به معنای= دسته ، گروه ، قسمتی از یک کل
مثال:
یه بر آیم= یک دسته ، گروه آدم
بر بر= دسته دسته ، گروه گروه
•••••••••••••••••••••••••••
...
[مشاهده متن کامل]

بِر - ber یا بُر در برخی مناطق استان کهگیلویه و بویراحمد
به معنای= روشن ، باز ( صفتی برای چشم )
مثال:
تیَشَه بر کِه= چشمش رو باز کرد
بر کردن= روشن کردن
تشه بر ایکنه= آتش را روشن میکند
•••••••••••••••••••••••••••••••
بَر - bar
به معنای= ثمر، میوه، جفت گیری گاو، گوسفند و بز ( همچنین در برخی مناطق به زن حامله میگویند )
مثال:
گاکو وَ بَرِه= گاو در آستانه جفت گیری است
بر داین/دادن= زمینه جفت گیری را فراهم کردن، عمل جفت گیری را انجام دادن
زن فلونی وَ بَرِه= زن فلانی حامله است
سِیکو ! مِی گِی وَ بَریَه= نگاش کن تو رو خدا مثل گاو حاملس ( این جمله برای تحقیر و مسخره کردن فرد چاق با شکم بزرگ بکار میره ) .
گِی بَر=گاوی که در حال جفتگیری است و گاوهای نر به دنبال آن هستند. به صورت توهین آمیز هم استفاده میشود��� مث گِی بَرِه= مثل گاو درحال جفتگیریه، هرزه و هرجایی است.

بار یا بر همریشه با fruit انگلیسی یا frucht آلمانی به معنای حاصل و ثمر یک گیا است چه خوردنی باشد چه نخوردنی ولی میوه بخش خوردنی است که در آشپزی به کار میرود و در المانی obst گویند.
بُن و بَر یعنی علت و معلول
عمل و نتیجه ی عمل
بر: میوه
هر دم از این باغ بری می رسد
تازه تر از تازه تر ی می رسد
در زبان ترکی ( ترکمنی ) معنی بر:
Br بِر ber= احسان، بخشش، پاداش، جایزه، خلعت، دهش، صله، عطا، عطیه، هبه، هدیه، شاگردانگی، شتل، شتلی، انعام، رشوه، پولی یا مالی که در ازای خدمتی به کسی بخشند، نمایش، ارائه، و. . . فعل امر بِرمک bermek ( vermek ) = دادن، ادا کردن، بخشیدن، پرداختن، عطا کردن، پرداخت کردن، واگذار کردن، فروختن، رضایت دادن، پذیرفتن، تصدیق کردن، راضی شدن، اقرار کردن، راه دادن، بار دادن، زیر بار رفتن، اعطاء کردن، انعام دادن، رشوه دادن، بمعرض نمایش گذاشتن، نمایش دادن، ارائه دادن، و. . . - pul ber پول بر= پول بده - sowgat ber ساوگات بر= هدیه بده، سوغاتی بده - aglyk ber آگلیک بر= سفیدی بده، چشم روشنی بده، هدیه ( کادو، پیشکشی، انعام ) بده - miwe ber میوه بر=میوه بده، ثمر بده - یول برyol ber =راه بده
...
[مشاهده متن کامل]

در شعر فردوسی بر خاک به معنی روی خاک
درستکاری
با واژه های برهوت / برهان / برهنه / برشته / برشتن / برداشت / برچیدن ( ورچیدن امروزی ) . . . . نزدیکی مانایی دارد و در همه این وایه ها این بر آمده است - اکنون به ساده سازی این ریشه میرسیم و میبنیم برداشت = بر داشت = > انچه که نتیجه گرفتید و انرا کسب ( داشت ) کردید اما خود بر به چه ماناست قطعا بر به مانای عریان و واضح می باشد پس
...
[مشاهده متن کامل]

برهان =بر هان= عریان یا روشن هان ( فهمیدن ) = روشن شده = دلیل روشن یا قاطع = استدلال قاطع
برهنه = عریان شده
برشته = عریان کردن
برچیدن = با روشنی و وضوح انتخاب کردن ( کنایه از انتخاب باب میل و سلیقه ای )
برباد دادن = به روشنی و وضح یا اطمینان به باد دادی = نابودی قطعی
از بر بودن = روشن و واضح و قاطع بودن = فلان چیز را از بر هستم = فلان چیز را میدانم = روشن بودن و تسط کامل یا قاطع داشتن

بِر با کسره در گویش دشتی یعنی باز شدن چشم، پلک زدن. باز شدن پلک. مثلا وقتی یکی تازه از خواب بیدار شده و هنوز نتوانسته چشم هایش بدرستی بازکند، میگویند چشاش ( چشم هایش ) بِر ( باز ) نامبیت ( نمیشود ) .
همچنین معنی روشن هم میدهد.
گاهی به جای معنی به استعمال می شود مثلا به خاطر برخاطر و همچنین وقتی مطلبی روی حرف دیگر قرار می گیرد و بعد از آن می آید مثلا مرتضی بر حرف زدن ادامه داد یعنی بعد از حرفی حرفی دیگر زد و بالای آن حرف زد
خیرخواهی
معنا در زبان ملکی بشکردی : بیا
بِرّ: ( بر ) به معنای توسع در خیر است و اعم از خیر اعتقادی و عملی می باشد ( لن تنالواالبر حتی . . . )
راغب می گوید: کلمه ( بّر ) ( بفتحه باء ) در مقابل کلمه ( بحر ) می باشد و به معنای خشکی است و چون اولین تصوری که از خشکی ها و بیابانها به ذهن می رسد، وسعت و فراخنای آن است . لذا کلمه ( بّر ) ( بکسره باء ) را از آن گرفتند تا در مورد توسع در فعل خیر استعمال کنند.
...
[مشاهده متن کامل]

بُرّ/ b�rr : دسته. ( بُرّ زدن به معنای جدا کردن، ربودن ) .
مانند: این بُرّ مادیان که باد شدند و به هوا رفتند!
کلیدر
محمود دولت آبادی
بُرّ/ bor ( r ) ( ا. ) = گروه و دسته، گله
واژه نامه ی گویش تون ( فردوس )
تالیف: محمد جعفر یاحقی
فرهنگستان زبان و ادب فارسی
بَرّ: بر از ماده بر گرفته شده و بر در اصل به معنی وسعت و گستردگی است ، و لذا به صحراهای وسیع بر ( به فتح با ) گفته می شود ، و از آنجا که افراد نیکوکار وجودی گسترده دارند ، و برکات آنها به دیگران می رسد به آنها بار گفته شده .
بر =بیابان
واژگان پارسی ( بَر، زبَر ) با واژه آلمانی ( ueber : بخوانید اوبر یا اوبا به معنای بالایِ ) از یک بُن و ریشه هستند. در زبان پارسی ( بَر ) بیشتر برای اشاره به ( بر روی ) بکار می رود ( سایش با رویه یا سطح ) که برابر آن در زبان آلمانی ( auf ) می باشد. و ( زِبَر ) با واژه ( ueber ) هم از دید ریخت شناختی و هم از دید معناشناختی با یکدیگر همسانند؛ چراکه هر دو به بالا اشاره دارند و پادواژه ی هر دوی آنها ( زیر ) در پارسی و ( unter ) در آلمانی است. ( ueber ) در زبان آلمانی نیز به ورنامِ پیشوندِ کارواژه نیز بکار می رود، درست بمانند پادواژه ی آن یعنی unter . برای نمونه: uebertragen، uebergehen، ueberfahren و. . . unterbrechen، untermauern و. . .
...
[مشاهده متن کامل]

در زبان پارسی نیز ما از پیشوند ( زیر ) در بسیاری از جاها بهره می بریم. بمانند: زیرگرفتن، زیرآوردن و. . .
( بالا ) نیز در جاهایی بکار می رود: برای نمونه: بالا آمدن، بالا کشیدن و. . .
( ( پیشنهاد: بکارگیریِ پیشوند ( زبر ) پیش از کارواژگان ( فعل ها ) می تواند در کنارِ افزایش نوواژگان به نازک بینی و دقت بیشتر در معنای واژگان یاری برساند. ) )
نکته1: ( زبر ) خود از دو پیشوند یعنی ( از ) و ( بر ) ساخته شده است که نیاز به یادآوری است که دو پیشوند کارواژه باهم، پیشوند دیگری می سازند: برای نمونه: اَندر ( اَن/دَر ) ، درهم ( دَر /هم ) ، برهم ( بر / هم ) و. . . که از این دید زبان پارسی در پیوند با زبانهای اروپایی توانمند تر هست ( برای نمونه :inter که خود از اَندَر گرفته شده است و هندواروپایی است. ( درهم تنیدن، درهم آمیختن، برهم زدن و. . .
نکته 2: در زبان آلمانی ueber به گونه ی ( umlaut ) روی ( u ) می باشد یعنی uber که دو تا نقطه روی آوای u می نشیند که شوربختانه در صورت نوشتن در این تارنما چاپ نمی شود، از همین رو معادل آن یعنی ue را بکار بردم.

در امتداد، کنار
پیشوندی در زبان پارسی که دیسه ی کهن تر آن در زبان پارسی ( اَپَر ) می باشد که در پارسی کنونی به گونه ی ( بَر ) درآمده است، در زبان آلمانی نیز آن را با ( ueber ) نشان می دهند که به معنای ( بَر، بَربالایِ ) می باشد.
BTS
بَر=خشکی . بِر=نیکی . بُر= گندم
باید
ببَر
حمل کن
۱. نزد
۲. پهلو
۳. کنار
۴. آغوش
۵. سینه
۶. بار و میوه
۷. نفع و سود
اگر بر تشدید داشت :
۱. بیابان
۲. صحرا
۳. خشکی
احسان، خوبی، نیکوکاری، نیکی، نیکویی، صدق، صلاح، طاعت، بخشش، عطیه | الکن، زبان پریش | بیابان، خشکی، دشت، زمین، فلات، قاره، هامون | آغوش، بغل، پستان، پهلو، سینه، تن، کنار، بار، ثمر، ثمره، محصول، میوه، بلندی،
...
[مشاهده متن کامل]
فراز، بالا، برفراز، روی، صدر، به، ضلع، سود، فایده، نفع، علیه، بالا، طرف، سوی، پیش، جلو | زیاد، بسیار، متعدد، گروه، دسته، عالم | قاطی، مخلوط

بر. [ ب ُرر ] در گویش شهرستان بهاباد به معنای یک گروه نسبتا زیادی و در آن نفرت و کراهت هست و در واقع نفرینی است.
بُرِّ [آدمی] ( تعداد زیادی آدم ) رِختن ( ریختن ) تو خونمون ( خانه مان ) که باد ( باید ) این کارا بکند.
بر [ ب ُ ] در لهجه بختیاری با همین معنا استفاده می شود.
کویر
در گویش تاتی هم به در ( بر ) میگویند هم به بیل.
بَر : به معنی میوه و ریخت کوتاه شده ی" بار "می باشد در پهلوی با همین ریخت بکار رفته است.
( ( سخن هر چه گویم همه گفته اند
برِ باغ دانش همه رُفته اند ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 210 )

بر ( bar ) : [ اصطلاح چوپانی ] عمل جفتگیری حیوانات حلال گوشت مثل گاو و گوسفند و بز.
سینه ، صدر ، بدن
کاربرد در جمله :🙅🏻‍♂️
دو دندان به کردار پیل ژیان / بر و کتف فربه و لاغر میان
فردوسی
زبر ، بالا 🙆🏻‍♀️
کاربرد در جمله :
نشسته به آرام در پیشگاه / چو سرو بلند از برش گرد ماه
فردوسی
حرف اضافه ، به ، روی
کاربرد در جمله : 🙆🏻‍♂️
بخت خواب آلود ما بیدار خواهد شد مگر / زان که زد بر دیده آبی روی رخشان شما
حافظ
بَر : ناحیه، محله، ملک، سرزمین
کلمه ( بَرّ ) به معنای نیکوکار و معنی خشکی و صحرا را هم دارد وجه اشتراک این دو کلمه با هم به این دایل است چون شخص نیکوکار با بخشیدن چیزی یا کسی در واقع وسعت کار خوبی که کرده به اندازه صحرا که خیلی وسعت
...
[مشاهده متن کامل]
دارد کار و عمل او هم وسعت زیادی در جامعه و زندگی انسان ها می گذارد پس به همین دلیل بَرّ به معنا صحرا و بیابان نام گذاری شده . و بُر هم به معنای گندم می دهد با ضمه باء. و بِر به معنای بخشیدن معنی میده با کسره باء.

خشکی
خشکی ساحل
برای
خشکی و ساحل
بی حرکت
نیکویی
نیکی و احسان
خشکی، بیابان
بر : خشکی، ساحل
خشکی. . . . . مخالف بحر است
صحرا، کویر
در زبان لری بختیاری به معنی
روبروی. جلو
مثلِ بروبچ!
[ بَ ] ( اِ ) نتیجه. بار. میوه. رجوع کنید به نتیجه.
زبان لکی
دسته. گروه. عده ای . تعدادی
پرزمثلا پرزقالی
یاحتی وقتی موی بز را میگیرند به آنچه باقی ( بر ) می گویند
به بز نر دو ساله هم ( دوبر ) می گویند
بَر٘، در لهجه پارسی غور به معنی ، عرض ، عریض
مثل یک شکل مستطیل که سحت آنرا طول عرض می نامند . در لهجه پارسی غور ، به آن بر درازی می گویند . بر . حرف اضافه هم است. بر به معنی کنار ، بر به معنی نادیده خواندن. بر به معنی وهشت کردن. بر به معنی بالا پریدن،
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٥٥)

بپرس