تاحدی

/tAhaddi/

    partly
    mezzo

مترادف ها

certain (صفت)
قطعی، معلوم، معین، مسلم، محقق، خاطر جمع، فلان، تاحدی

pretty (قید)
تاحدی، بطور دلپذیر

partly (قید)
تاحدی، نسبتا، چندی، در یک جزء، تا یک اندازه، یک چند

kind of (قید)
تاحدی، تا درجه ای

somewhat (قید)
تاحدی، قدری

nearly (قید)
تقریبا، تاحدی، مستقیما

some (قید)
تقریبا، اندکی، تاحدی، قدری، چندین، چندی، چندتا، تعدادی، کم و بیش

پیشنهاد کاربران

تا حدی : کمی نه کاملاً
part of me/him etc
Part of me hates him ( =I partly hate him )
( همچین ) بگی نگی
after a fashion
to some extent/in part /partly
یک چند
To some extent
In some situation

بپرس