جابر

/jAber/

    oppressive
    despotic
    oppressor
    despot
    extortioner
    [adj.] oppressive
    coercive
    [n.] oppressor
    tyrannical

مترادف ها

violent (صفت)
تند، سخت، قوی، شدید، قاهرانه، جابر، قاهر

پیشنهاد کاربران

مجبور کننده
جابر یعنی، جبران کننده استوار ومقتدر
مشتی بامرام، راننده نیسان
راستگو. صبور. تودار. و. قوی.
پر درد
به معنی خشمگین
ارامش دهنده
جابر
پیوند دهنده
آرامش بخش، تسکین دهنده، التیام بخش، جبران کننده. . .
ج :جهان بین
ا: آزاد
ب: بزرگ
ر: راستگو
ترمیم کننده ی کاستی ها و شکستگی ها
اِصلاح کننده، عظمت، بلند
مسلط، طغیانگر ، برخاسته
خشن، تندخو
مسلط
بدبخت. خدازده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس