جاده

/jAdde/

    highway
    road
    route
    drag
    path
    pike

فارسی به انگلیسی

جاده ٔ خاکی
dirt road, dirt-road

جاده اختصاصی
drive

جاده اسفالته
tarmac

جاده خاکی و فرعی
back road

جاده راست
straightaway

جاده صاف کن
road roller, steamroller, road - roller, steam - roller

جاده صاف کن بخاری
steamroller

جاده عوارض دار
toll road

جاده مال رو
path

جاده مجاز برای همگان
right-of-way

جاده وصل کننده
crossroad

جاده کمربندی
beltway, ring road, ring way

مترادف ها

way (اسم)
راه، عنوان، سیاق، سمت، خط، سبک، جاده، رسم، مسیر، روش، طرز، طریقه، طریق، سان، طور، مسلک، نحو

road (اسم)
راه، خیابان، خط، جاده، مسیر، طریق، راه اهن

path (اسم)
راه، جاده، مسیر، طریقه، طریق، مسلک، باریک راه، جاده مال رو

route (اسم)
طرف، راه، سمت، جاده، مسیر، خط سیر، جریان معمولی

street (اسم)
کوچه، خیابان، جاده

line (اسم)
سیم، بند، خط، دهنه، لجام، طرح، رشته، سطر، ریسمان، رده، جاده، رسن، مسیر، ردیف، مسیر که با خط کشی مشخص میشود

turnpike (اسم)
شاهراه، جاده، باج راه

track (اسم)
راه، اثر، نشان، خط، باریکه، زنجیر، لبه، جاده، تسلسل، توالی، شیار، مسیر، رد پا، مسابقه دویدن، خط اهن، خط راه آهن

pathway (اسم)
گذرگاه، جاده، خط سیر، جاده پیاده رو

causeway (اسم)
گذرگاه، جاده، جاده ای که از کف زمین بلندتر است

pad (اسم)
پشتی، چنبره، جاده، چنگ، لایی، لایه، تشک، دفترچه یادداشت، دزد پیاده، اسب راهوار، صدای پا، هر چیز نرم، اب خشک کن، مرکب خشک کن

پیشنهاد کاربران

واژه جاده
معادل ابجد 13
تعداد حروف 4
تلفظ jād[d]e
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی: جادَّة]
مختصات ( دِّ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی jAdde
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار

جا ده
جا=جای =
ده=ته=تو
جاده =جای تو
و در کوردی :جاده =جای تو
مثل ؛
جا مه =جای مه =جای من =لباس که همانا
جای است برای من ( آدمی )
و جاده از دید بشر اولیه منظور جای و راهی است . که جای و محل عبور نوع بشر بوده و نه موجود و یا حیوان دیگری
सड़क
در هندی به جاده sadak می گویند که نشان می دهد این واژه عربی نیست
اتوبان، راه، شارع، شاهراه، طریق، طریقه
جاده : یک کلمه فارسی می باشد که از دو بخش تشکیل شده است بخش نخست جا است که به معنای فضای اشغال شده و مکان بوده و بخش دوم ده است که به معنای دادن می باشد و منظور از جاده فضائی است که یک معبر برای عبور در اختیار وسیله نقلیه قرارمی دهد. به عبارتی" جا دهنده "
جاده : [ اصطلاح راهنمایی و رانندگی]
راه خارج از شهر برای عبور و مرور .

برونراه
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
اَزوان ( اوستایی: اَذوَن )
پَساگ ( اوستایی: پَثاو )
دِشین ( سنسکریت )
پَسیا ( سنسکریت )
راه ( پارسی دری )

بپرس