خائن

/xA~en/

    treacherous
    traitor
    ratter
    betrayer
    collaborationist
    disloyal
    faithless
    false
    falsehearted
    foul
    recreant
    insidious
    judas
    perfidious
    quisling
    sneaky
    traitorous
    turncoat
    two-faced

فارسی به انگلیسی

خائن به معشوق
two-timer

خائن به همسر
two-timer

خائن در ازدواج و عشق
unfaithful

خائن کشور
traitor to the country

مترادف ها

renegade (اسم)
مرتد، خائن، عیسوی مسلمان شده

betrayer (اسم)
خائن، خیانتکار، میهن فروش

traitor (اسم)
خائن، خیانتکار، پیمان شکن

ratter (اسم)
خائن، میهن فروش، موش گیر، کارشکن

quisling (اسم)
خائن، میهن فروش

recreant (اسم)
ترسو، خائن

پیشنهاد کاربران

خائِن: بدپیمان، بیوفا، پیمانشکن، دزد، دغل، نادرست، ناراست، دغاکار، دغاگر، خنجرزن، ناروزن؛ نمک - نشناس، ناسپاس؛ دشمنیار
واژه خائن
معادل ابجد 652
تعداد حروف 4
تلفظ xā'en
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [عربی]
آواشناسی xA'en
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع واژگان مترادف و متضاد
برابرِ پارسی برای واژهٔ عربی خائن:
*دُژیار
*‏دُشیار
*‏دُژپِیمان
*‏دُش پِیمان
*‏زشت یار
خیانت:
*دُژیاری
*‏دُشیاری
*‏دُژپیمانی
*‏دُش پِیمانی
*‏*‏زشت یاری
باید در نگر داشت که واژه های پیشنهادیِ ما باید بتوانند ماناکِ فَراگیرِ ( معنیِ کلیِ ) واژهٔ خائن را برسانند.
...
[مشاهده متن کامل]

برای نمونه واژهٔ "دشمن یار"، هر چند در برخی وخت ها خوب است، ولی هم ترازی فراگیر ( عمومی ) برای خائن نیست، چون در برخی وخت ها یک خائن را داریم که همزمان که خود را دوست جا می زده ولی دشمنی می کرده و به تنهایی نَخشه می کشیده. او با هیچ "دشمن" پیوندی نداشته. پس "دشمن یار" نبوده.
پیمان شکن هم به درستی ماناکِ همگانیِ خائن را می رساند، ولی چهار آواج ( سیلاب ) دارد. بهتر است واژه های جایگزین، هم در پارسیِ "نوین" ریشه داشته باشند، و هم آواج های ( سیلاب های ) کمتری از دیگر برابرهای پارسی داشته باشند.
واژهٔ دُژیار ( با سپاس از کاربر: م بیک ) به راستی هر دو ویژگی را دارد. هم کوتاه است و هم ماناکِ واژه را در خود دارد، چون هم دُژ و هم یار در پارسیِ نوین جا افتاده اند.
دُشیار ( یارِ بد، یارِ زشت ) هم برابرِ دُژیار است.

به گمان می رسد که خائن گویش دگرگون شده ی واژه ی پارسی پهلوی هایین باشد یعنی آن که سزاوار سرکوب و سرکوفتنی است. نکته این که ریشه ی این واژه از بنی با چیم ( معنی ) سرکوب کردن و کوبیدن به سر هست و نه از بنی
...
[مشاهده متن کامل]
با چیم خیانت کردن! به گمان می رسد که همین واژه به زبان عربی راه یافته و در دستگاه واژه سازی این زبان به خائن و خیانت و . . . انجامیده و سپس با گسترش این زبان در ایران و منطقه گسترش یافته است. چنین رویدادی درباره واژه های بسیاری مانند نفت ( نپت ) و سفینه ( سِپینَگ ) و فردوس ( پَردیس ) و جنجال ( جنگال ) نیز رخ داده است.

برابر پارسی اش : بیوندکار و بیوندگر و دشمنیار است.
دغلباز، خیانت کننده، خیانتکار
Traitor
ناکث
در پهلوی " دند" در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
دندیدن = خیانت کردن
دندش = خیانت
خیانت کار، گناه کار

بپرس