� خادم الحسین � تنها جمله ای هست که خادم خیلی درست به کار برده شده
زاور
کلمه اوستایی هَدِمه ( منسوب به خانه ) است که معادل کلمه اوستایی مانیه ( کارگر و نوکر خدمت کننده در مان=خانه ) است. از آنجایی که حرف "ه"ِ اوستایی در سر کلمات در پهلوی تبدیل به حرف "خ" میشده است نظیر هوو
... [مشاهده متن کامل] اوستایی که در پهلوی تبدیل به خوپ ( خوب ) شده است، لذا هَدِمه می بایست در پهلوی خدمه تلفظ میگردید و لاجرم همین کلمه است که اعراب مهاجر و حاکم آن را حالت جمع کلمه مفروض خادم گرفته و کلمهً مخدوم را نیز از تصریف آن به صورت اسم مفعول ساخته اند
دیرینه ٔ درگاه ؛ خادم پیر قدیم. ( یادداشت مؤلف ) .
سحر هاتف میخانه بدولتخواهی
گفت باز آی که دیرینه ٔ این درگاهی.
حافظ.
مهتر=
خادم. خدمتگار مخصوص :
چنین داد پاسخ که مهترپرست
چو یازد به جان جهاندار دست.
فردوسی.
کسانی که اندر شبستان بدند
هشیوار و مهترپرستان بدند.
فردوسی.
خدمتکار، خدمتگذار، مستخدم.
servidor, dome'stico
نارس
نوکر
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
ساپار، ساپاک ( ساپ = خدمت؛ سنسکریت + پسوند یاتاکی ( = فاعلی ) «ار، اک» )
راژیاک، راژیار ( راژه = خدمت؛ کردی + «اک، ار» )
پَریوپاک، پَریوپار ( پَریوپ از سنسکریت: پَریوپاس= خدمت + «اک، ار» )
... [مشاهده متن کامل]
آنْواساک ãnvãsãk، آنْواسار ãnvãsãr ( آنواس از سنسکریت: اَنواس= خدمت + «اک، ار» )