داخل

/dAxel/

    inside
    interior
    internal
    inner
    mixed
    involved
    entering
    [prep.] in (side)
    endo-
    in
    into
    intra-
    through
    within

فارسی به انگلیسی

داخل چیزی کردن با فشار
drive

داخل درغرمائ شدن
to rank as creditor in the estates of a bankrupt

داخل سطر گذاشته شده
run-in

داخل شدن
en-, enter, penetrate, slip

داخل شدن با فشار
squeeze

داخل شدن بی اجازه به ملک
trespass

داخل شدن تدریجی
work

داخل معده
gastric

داخل کردن
poke, receive, slip, stick, to enter, to bring in, to mingle

داخل کردن با فشار
squeeze

داخل کشتی
aboard

مترادف ها

intrant (اسم)
وارد، داخل، داخل شونده، دخول رسمی و قانونی، ورود رسمی، نفوذ کننده

inside (اسم)
باطن، داخل، تو، اعضای داخلی

پیشنهاد کاربران

داَخل
واژه داخل
معادل ابجد 635
تعداد حروف 4
تلفظ dāxel
نقش دستوری قید
ترکیب ( صفت ) [عربی]
مختصات ( خِ ) [ ع . ]
آواشناسی dAxel
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
واژگان مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی هوشیار

درون یا توی یک چیز را داخل آن می گویند.
درون را می توان اندروح نیز نوشت.
پس برابر های داخل می شوند:
درون، اندرون، تو
درون [فارسی]، داخل [عربی]
inter: میان [فارسی]، بین [عربی]
intra: درون [فارسی]، داخل [عربی]
extra: برون/بیرون [فارسی]، خارج [عربی]
نمونه ها:
internet: میان شبکه [فارسی]، بین شبکه [بیگانه]، میان شبکه ای [فارسی]، بین شبکه ای [بیگانه]، اینترنت ( شبکه ای که میان ( :بین ) کشورها است و همه کشورها به آن دست رسی دارند )
...
[مشاهده متن کامل]

intranet: درون شبکه [فارسی]، داخل شبکه [بیگانه]، درون شبکه ای [فارسی]، داخل شبکه ای [بیگانه] اینترانت ( شبکه ای که درون ( :داخل ) یک کشور است و تنها همان کشور به آن دسترسی دارد )
extranet: برون/بیرون شبکه [فارسی]، خارج شبکه [بیگانه]، برون/بیرون شبکه ای [فارسی]، خارج شبکه ای [بیگانه] ( چیزی که روی شبکه نیست و کسی به آن دسترسی ندارد )
intercellular: میان یاخته [فارسی]، بین سلول [بیگانه]، میان یاخته ای [فارسی]، بین سلولی [بیگانه] ( چیزی که میان یاخته ها ( :بین سلول ها ) است )
intracellular: درون یاخته [فارسی]، داخل سلول [بیگانه]، درون یاخته ای [فارسی]، داخل سلولی [بیگانه] ( چیزی که درون یاخته ( :داخل سلول ) است )
extracellular: برون/بیرون یاخته [فارسی]، خارج سلول [بیگانه]، برون/بیرون یاخته ای [فارسی]، خارج سلولی [بیگانه] ( چیزی که بیرون/بیرون یاخته ( :خارج سلول ) است )

درون
وارد شدن
خورشید یا روشنایی
خورشید رو شنایی
اندرون، باطن، تو، در، درون، وارد، میان، لا
اندر
لا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس