درامد

/darAmad/

    earnings
    income
    revenue
    prelude
    introduction
    cleanup
    pocketbook
    prolegomena
    return
    take
    takings

فارسی به انگلیسی

درامد حاصل از فروش چیزی
proceeds

درامد حاصل از مالیات
issue

درامد حاصل از ملک
issue

درامد دادن
pay

درامد درون مرزی
internal revenue

درامد دولت
revenue

درامد زندگی
bread

درامد غیر منتظره
gravy

درامد ملی
national income

درامد ناخالص ملی
gross national product

درامد کردن
to begin, to prelude

درامد کل داشتن
gross

مترادف ها

admission (اسم)
پذیرش، دخول، تصدیق، قبول، اعتراف، ورودیه، درامد، اجازهء ورود، بارداد

income (اسم)
جریان، ورودیه، درامد، عایدات، عایدی، دخل، وارد شونده، جدید الورود

revenue (اسم)
درامد، سود سهام، عایدی، بازده، عملکرد

earnings (اسم)
درامد، عایدات، عایدی، دخل، مداخل

emolument (اسم)
درامد، پرداخت، حقوق، مداخل، مقرری، مواجب

hatch (اسم)
درامد، روزنه، دریچه، نتیجه، خش، نصفه در، جوجه گیر ی

پیشنهاد کاربران

در سطح advanced در اصطلاحات انگلیسی می توان از
Interneslipolsient
نام برد برای آیلتس
و البته که در اصطلاحات موسیقایی در گوشه ها و قرچک های ایرانی از پیش نیم پر یا پیش پرده نام برد .
دخل - عایدی
درآمد حاصل از تجارت
پول به دست آمده از انجام کاری
اغاز ، ورود ، شروع ، ابتدا
درآمد INCOME :[اصطلاح جامعه شناسی] پرداختهایی که معمولاً ناشی از دستمزد، حقوق یا سرمایه گذاری است.
منبع https://rasekhoon. net

دخل کردن
Income
دخل
دخل، سود

بپرس