شاد شدن


    cheer
    liven

مترادف ها

gladden (فعل)
خوشحالی کردن، خرسند کردن، خوشی دادن، خوشحال کردن، خوشنود کردن، شاد شدن، خشنود ساختن، مشعوف ساختن

پیشنهاد کاربران

یَشّ
رنا
( قند توی دل کسی آب شدن ) معنی اصطلاح - > قند توی دل کسی آب شدن
بسیار شاد شدن
مثال:
آقاداداش از دریافت نامه ی موافقت بانک با اعتبار، داشت قند توی دلش آب می شد، اما همین که چشمش به نرخ بهره و اقساط ماهانه افتاد حالش گرفته شد.
گل از گل کسی شکفتن.
ابتهاج

بپرس