شان

/Sa~n/

    case
    condition
    dignity
    estate
    place
    rank
    stature
    status
    step
    comb
    hive
    their
    them
    (honey) comb
    behalf

فارسی به انگلیسی

شان اونیست که
it is below his dignity to...

شان نشین
dais, alcove, royal seat

مترادف ها

status (اسم)
وضع، حالت، موقعیت، پایه، مقام، وضعیت، حال، شان

dignity (اسم)
بزرگی، برو، مقام، خطر، مرتبه، رتبه، وقار، شان، جاه، سربزرگی

grandeur (اسم)
بزرگی، عظمت، شکوه، شان، ابهت، فرهی

rank (اسم)
صف، ترتیب، نظم، پایه، رشته، مقام، سلسله، شکل، ردیف، رتبه، شان، قطار

importance (اسم)
اعتبار، نفوذ، اهمیت، قدر، خطر، تقاضا، شان

their (ضمير)
خودمانی، شان، خودشان، مال ایشان، مال انها

پیشنهاد کاربران

سلیم
شأن: در خور
شان به زبان سنگسری
لِیاقت leather
قورب و قِیمتghoreb o ghEimet
یکی دیگر از معنی های /شان/shAn تکه و پاره می باشد
دو معنی دارد بسم الله الرحمن الرحیم کل یوم هو فی شان یعنی خدا هر روز مشغول به کاری است پس در اینجا به معنی مشغول بودن و فعالیت آمده
معنی دیگر آن هم شخصیت و عظمت و منزلت وبزرگ و اندازه است
ازواژه پارسی "خورد"هم می توان دربرابر"شاءن"تازی بهره گرفت
شانده رتبه ده بی بدل سن. ای آقا هر گوزلدن گوزل سن. درشان رتبه بی بدیلی از هر زیبارویی زیباروتری.
راغب گفته : کلمه ( شان ) به معنای حال و امری است که بر وفق و به صلاحیت پیش می آید، و این کلمه استعمال نمی شود مگر در احوال و امور بزرگ همچنانکه در آیه ( ( ( کل یوم هوفی شأن ) در همین معنا آمده .
مشغول و سرگرم شدن به کاری را شان می گویند
این واژه شان است نه شأن وگرنه ایزدی ها کردها بختیاری ها و مینجایی ها این مردمان نژاده نمی گفتند شان ناز به چم کسی که به شان خود می نازد و بدان می بالد این واژه باید با ران بیاید در نگرید به این گزاره ( می افزاید بر شان و ران خویش ) می واند ( می اندازد ) بر شان و ران خویش.
شان در درست ترین حالت ممکن به معنی *جایگاه* است و هر دوی آنها در اصل یک کلمه می باشند, لیکن با دو شکل متفاوت.
شان یک واژه ی پارسی است باید شان خوانده شود نه شأن در لری نیز این واژه را شُن می گویند اگر شأن بود آن را شَنْ می گفتند نه شُن مانند این گزاره مؤنَه وِه شؤن و رؤنش بدین چم است که می وندد به شان و رانش.
شان
واژگان ایرانی Appiyašana* و سپس * Abišanaبه معنای پرشوکت additional merit فراارج والامقام که از پیشوند اوستایی اپی ( ابی - اف چون افسر - افروز ) و واژه شان=شایستگی - شایمندی ساخته شده اند نشان میدهند که واژه ایرانی شان با واژه عربی شأن=کار - حال - وضع همریشه نیست.
...
[مشاهده متن کامل]

. *پیور:
Iranica in the Achaemenid Period ( ca. 550 - 330 B. C. ) : Lexicon of Old Iranian by Jan Tavernier

صفت
نقش، مقام، جایگاه و مرتبه
ویژگی و خصوصیت، حالت و صورت

شان به معنای مقام ومنزلت وارج وقرب وشکوه وشوکت وعظمت و ارزشمندو گرانمایه وگرانقدر وعزیزومحترم ولیاقت وشایستگی وقدرومنزلت ودارای مقام ومنصب وجایگاه ورتبه بالا وارزشمندودارای احترام ومنزلت خاص است.

...
[مشاهده متن کامل]

شایگان : شایگان به معنای سزاوار درخور و شایسته است.
جهاندیده یوسف هم اندر زمان
سماطی بفرمود بس شایگان .
شمسی ( یوسف و زلیخا ) .
که آن نعمتی بود بس شایگان
که شان داده بد یوسف کامران .
( یوسف وزلیخا ) .
- کرامات شایگان ؛ بزرگواریهای شاهانه :
زین کرامات شایگان که سپرد
بتو اقبال مقتدای جهان .
ابوالفرج رونی .
- گلشن شایگان ؛ گلشن شاه وار و شاهانه :
بگفت این و از پیش آزادگان
بیامد سوی گلشن شایگان .
فردوسی
شایگان
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] ( ص مر. ) 1 - سزاوار. 2 - درخور شاه . 3 - هر چیز خوب و گران بها. 4 - فراخ . 5 - خزانه . 6 - گنج شاهانه . 7 - از عیوب قافیه است و آن تکرار علامت جمع باشد در قافیه . شایورد ( یْ وَ ) ( اِمر. ) 1 - هاله ، خرمن ماه . 2 - پرده ای است از موسیقی
شایگان : مترادف شایگان: سزاوار، شایسته، فراوان، خزانه، خزینه، گنج، عریض، فراخ، وسیع، شاهوار
شایگان : شایگان به معنای ارزشمند، ممتاز، عالی، شایسته.
شایان : ( اسم فاعل از شایستن ) ، 1 - شایسته، سزاوار، در خور؛ 2 - ( به مجاز ) بسیار، فراوان.
شایا : ( اسم فاعل از شایستن ) ، 1 - شایسته، سزاوار، در خور؛ 2 - ( به مجاز ) بسیار، فراوان.

. مقام . جایگاه . سطح . مرتبه .
فر
جاه
پشیز
در پارسی " سپاوگ ، پایگاه "
شان میتواند مخفف شاهان باشد ، شاندز یا همان شاندیز اشاره دارد به دژ شاهان
مربوط بودن کسی به چیزی ، شخصی ، اتفاقی و. . .
( شَ ء ن ) به معنی مقام و منزلت و جایگاه است.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس