صبر

/sabr/

    patience

فارسی به انگلیسی

صبر زرد
aloe, juice of aloes

صبر شکیبایی یا شکیب
patience

صبر عطسه
sneeze

صبر کردن
await, tarry, to tolerate, to wait, to have patience

مترادف ها

patience (اسم)
بردباری، طاقت، عزا، شکیبایی، تاب، صبر، شکیب

پیشنهاد کاربران

به سر صبر: از روی صبر.
در شهرستان بهاباد به جای استفاده از عبارت به سر صبر از عبارت به دل صبر استفاده می شود.
صبر به زبان سنگسری
آروم arom
خونسِرد khonserd
با حوصِله ba hoseleh
خلی مقاوم هِسته khely moghavem heseteh
تحمل دانده tehemol dandeh
نِه طاقت زیادِه neh taghat zeyadeh
ز ایمان صبر چه آسان شود
...
[مشاهده متن کامل]

دریچه غم با صبر چه خندان شود
زخصلت خداست که جان جانان شود
ز صبر خدا در قبال گناه و عمل زشت انسان چه پیمان شود
گر صبر خدا نبود دنیا یک جاه ویران شود
ز صبر خداست که رزق کافر و مومن یک سان شود
صبر راس ایمان گر در هر فرد داستان شود
گر صبر باشد هر مصیبت آسان فرمان شود
پارسی گر بر جفا خلق صبر پیشه شود
کمال انسان با صبر شایان شود🌹🌹🌹☝️🌸🌸🌿🌿

صبر یعنی جزع و فزع نکردن در مقابل مصائبی که پیش می‏آید ، ثبات .
( ( و اصبروا ان الله مع الصابرین ) ) .
نام گیاهی زرد رنگ دارویی که تلخ مزه است
صبر: برای بیرون رفتن از گرفتاری به راه های نادرست نرفتن و یا از کسی یاری نخواستن و چشم به راه گشایشی ماندن؛ تحمل گفتار و یا رفتار ناپسند کسی و واکنشی در برابر آن نشان ندادن؛ پایداری در انجام دادن کاری طولانی و سخت تا زمان رسیدن به نتیجه ؛ در انتظار کسی یا چیزی ماندن بدون نشان دادن بی حوصلگی.
...
[مشاهده متن کامل]

( https://www. cnrtl. fr/definition )
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
ژانت žānt که در سنسکریت: کشانته kshānta می باشد
مانین mānin که در اوستایی: مانِن mānen می باشد.

پیشنهادِ واژه پس از واکاویِ واژه یِ " شکیبا": ( شکیب. آ )
ساختارِ واژه یِ " شکیبا" بمانندِ واژگانی همچون " بینا، گویا، شِنَوا و. . . " برآمده از " بُن کنونی" و نشانه یِ زابه کُناکی ( =صفت فاعلی ) سازِ " آ " می باشد و به چمِ " صبور" می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

ازآنجایی که در بسیاری از کارواژگان، بُنهایِ کُنونیِ پایان یافته با "ب"، هنگام گذار به بُنِ گذشته با دگرگونیِ آواییِ " ب/ف" روبرو می شوند، پس کارواژه یِ " شکیب"، " شکیفتن" می شود؛
بمانندِ " روب/روفتن، خواب/خفتن، کوب/کوفتن، آشوب/آشُفتن و. . . .
سببیِ ( =Kausativ ) کارواژه یِ " شکیفتن"، " شکیباندن" می شود که به آسانی می توان واژگانی همچون " شکیبانه، شکیبانِش و. . . " را از آن بیرون کشید.
" شکیفتن/شکیبیدن" = در صبر و آرامش قرار گرفتن، صبر کردن
" شکیباندَن/شکیبانیدن" = در صبر و آرامش قرار دادن
همچنین کارواژه یِ " شکیباندن" می تواند به جایِ " منتظر گذاشتن/معطل گذاشتن" نیز بکار گرفته شود.
نمونه: بارگذاریِ این برنامه بسیار من را شکیباند ( =شکیبانید ) .

صبر یعنی حبس کردن و نگهداشتن نفس در برابر آنچه که عقل و شرع آنرا رد می کند
صبر که روی ص همزه ( و ) و زیر ب کسره ( _ ) یعنی چه
صوبر
در زبان مازندرانی واژه ای داریم به نام سوه = saveh که بسیار مان به save یا بردباری دارد = واژه بردباری گونه ای از سیو یا ذخیره می باشد که در خود چیزی را می پذیرید از اینرو واژه سوه یا صبر به چم پذیرفتن
...
[مشاهده متن کامل]
و قبول کردن چیزیست و کنایه از گذشت زمان یا پذیرش انرا دارد - با توجه به مانایی بسیار صبر به سوه ( saveh ) مازندرانی و مانایی آن به save لاتین می توان گفت این یک واژه کهن و فراملیتی می باشد

منتظر اتفاقی ماندن و چشم به راه آمدن آن بودن
سلام
به قول استادم که واقعا معنای حقیق صبر رو گفتن براتون عین جملاتشو مینویسم امیدوارم براتون مفید واقع بشه
به نقل از امین دهقان :
صبر یعنی زندگی در لحظه حال.
چون وقتی در لحظه حال زندگی میکنی منتظر چیزی نیستی که اتفاق بیوفته و از طرف دیگه بخاطر موقیت های گذشته دچار استرس نمیشی که فکر کنی زمان رو از دست دادی.
...
[مشاهده متن کامل]

خیلی ساده وپر معنی، ( صبر یعنی ) صابر ی، بردباری، رستگاری. . . . صابرباش تا با بردباری، رستگار شوی
صبر به معنی گیاه تلخ نیز خست
حوصله
وا ایستادن ( در برخی باره ها بویژه در زبان کوچه و بازار )
نمونه ها:
ـ بگمانم تا شب باید وایستیم ( کوتاه شده ی واایستیم ) . . .
ـ وایستا ببینم . . .
شکیبایی در برابر چیزی
صبریدن.
صبر یعنی یک باور وان باور این است : من ایمان دارم که خداوند مرا دارد به سوی خواسته ام هدایت میکند
صبر یعنی امید داشتن به هدایت پروردگار
وصبر یعنی این مسیری که در ان هستم خیر من است وخداوند دارد مرا به سوی خواسته ام هدایت میکند
گیاه تلخ برای درمان بیماری شکم

صبر به معنای با� آرامش خاطر انتظار کشیدن� و�ثبات خویشتن �و�خود نگهداری�است.
صبر کلمه ای عربی است و معادل فارسی آن، بردباری و خویشتنداری می باشد.
صبر به ترکی: دؤزوم، صَبیر ( با توجه به اینکه در زبان ترکی، دو حرف ساکن در یک بخش از کلمه نمی آید، در کلمه صبر حرف " ب " را از حالت سکون در می آورند و صبر به صبیر تبدیل می شود. )
...
[مشاهده متن کامل]

در جمله " صبرین اولسون " چون حرف " ر " از حالت سکون در آمده، دیگر نیازی نیست حرف " ب " را هم از حالت سکون در آورند و هر گز نمی گویند " صبیرین اولسون " بلکه جمله " صبرین اولسون " درست است.

صبر نام گیاه آلوئه ورا است! که شما در بالا توضیحش رو دادید امامتوجه نشدید کدام گیاه است!
صبر در معانی مختلف همچون سکون مطرح شده است یعنی حرکتی یا ساکت بودن نسبت به یک موضوع.
اگرچه
صبر را باید اینگونه مفهوم نمود تا کاربرد ویژه آن مشخص و قابل اجرا شود:
با دقت در موازات امری که لازم تاثیر است با بصیرت حرکت کردن.
...
[مشاهده متن کامل]

به این ترتیب صبر یعنی داشتن تحرکات در زمینه احقاق حق و تسلی و هماهنگ شدن با رویدادهای سببی که ممکن است در برهه ای از زمان برای به دلایل مختلف از موقعیت طبیعی خود خارج شده باشند و خلا آنها احساس شود
حال با تحرک در مسیر تکمیل این اخلأ صبر لازم الاجرا می شود.
با تشکر

صبر به معنی صبور و شکیبا بودن و همین طور اسم گل زرد رنگ که مزه تلخی دارد است و وجه اشتراکش با صبر به معنای شکیبا بودن این که شخص بیمار وقتی که از خواص دارویی آن استفاده می کند باید صبور و شکیبا باشد و مزه تلخ آن را تحمل و صبر کند تا مداوا شود.
درنگ. صبرکردن=درنگ کردن
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
ژانْت ( سنسکریت: کْشانتَ )
نَرژ narž ( سنسکریت: نَرشَنَ )
مانِن ( اوستایی )
هووَن huvan ( اوستایی: هوروَنیَ )
بردباری، شکیبایی ( پارسی دری )
برای بیرون رفتن از گرفتاری به راه های غیر شرعی و غیر اخلاقی و یا به کسی متوسل نشدن و در انتظار گشایشی ( از سوی خدا ) ماندن .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)

بپرس