عبوس بودن


    sulk
    sulkiness

مترادف ها

gloom (فعل)
کش رفتن، تاریک کردن، تیره کردن، افسرده شدن، عبوس بودن، دلتنگ بودن، ابری بودن

پیشنهاد کاربران

طاق ابرو ناگشادن ؛ کنایه از اخم کردن و عبوس بودن :
بس است این طاق ابرو ناگشادن
بطاقی با نطاقی وانهادن.
نظامی.

بپرس