learned scholarly surplus learned man scholar remainder residue accomplished erudite knowledgeable learned man
مترادف ها
accomplished(صفت)
انجام شده، فاضل، کامل شده، تربیت شده
learned(صفت)
فاضل، دانا، عالم، عارف، فضلا، قاضل، طالب علم
scholarly(صفت)
فاضل، دانشمندانه
lettered(صفت)
فاضل، دانا، عالم، فرهنگی، حرفی، باسواد
exceeding(صفت)
فاضل، مفرط، زیادتی
redundant(صفت)
فاضل، مفرط، زائد، افزونه، دارای اطناب
separative(صفت)
فاضل، جدا سازنده، تجزیه طلب، حاکی از جدایی
پیشنهاد کاربران
من ۱۸ ساله با این اسم نفس میکشم و زندگی میکنم وبه نظرم معنا قشنگی داره دانشمند و هروقت کسی مرا صدا می زند از اسم خودم بیشتر و بیشتر خوشم میاد به نظر من اسم فاضل تلفض قشنگی هم داره
فاضل را به پارسی سره افزونه یا افزانه می گوییم به آدمی که دانش بیشتری داشته باشدبه عربی فاضل بر وزن فاعل میگویند به فارسی دانشمند گفته می شود که پسوند مند دارندگی را می رساند که دانش افزوده شده است و باید پارسی راپاس بداریم
فاضل را در پارسی سره افزونه یا افزانه می گوییم ، آدمی دانش افزون داشته باشد به عربی فاضل گفته میشود بهتر است به پارسی افزانه داشت یا دانشمند گفته شود،