نم

/nam/

    moisture
    humidity
    dampness
    dew

فارسی به انگلیسی

نم دیده
damaged by moisture, moist

نم زدایی کردن
dehumidify

نم زدن
dampen, moisten, moisturize, wet

نم زده
moistened

نم زن
wetter

نم سنج
hygrometer

نم گیر
absorbent

نم گیری
dehydration

نم گیری کردن
dehumidify

نم ناپذیر
waterproof

نم نم
in fine drops, trickle

نم نم باران
drizzle, sprinkle, drizzling - rain

نم نم باران امدن
drizzle

نم نم باریدن
drizzle, sprinkle

نم کرده
moistened, prepared beforehand

نم کشیده
moist, musty

مترادف ها

weep (اسم)
نم

moisture (اسم)
رطوبت، نم

humidity (اسم)
رطوبت، نم، تری، مقدار رطوبت هوا

dampness (اسم)
رطوبت، نم، نمسازی

پیشنهاد کاربران

نم ب زبان سیستانی 💙💜💜💜معادل پارسی خیس
در زبان لکی واژه نم علاوه بر معنای تر و خیسی معنای خم شدن یا کم ارتفاع نیز می دهد.
با تلفظ نِم
رطوبت
الهام
نِم در گویش استان لرستان به معنی خم شدن است .
نِم وا : یعنی خم شو
نِم بو : خم شو
نِم ویم : خم شدم
نِم بیم : خم شدم
واژه باستانی در اوستا nam با ریشه ی سانسکریت در معنی خم شدن و تعظیم. . . " نماز" از مشتقات این واژه می باشد. هندویان " نمستِ namaste " را از آن ریشه دارند. . . بلوچ و کرد و گیلکی بهمین ریشه واژگانی مشابه می داشته اند.

بپرس